نیلگون ◇ عبدی کلانتری
مُدرنیسم در مقابله با پوپولیسم
ابوذر کریمی ◇ سماع راست
ادبیات و مشروطیت ◇ علی اصغر حقدار
آزاد عندلیبی ◇ +من
جستار ◇ داریوش آشوری
کسرا سعادت ◇ هاراکیری
فراغبال ◇ مهدی استعدادی شاد
محسن عمادی ◇ یک استعارهٔ سوزان
یار و دیار ◇ محسن یلفانی
یاسمن اسماعیلی ◇ تار و پود
باروت ◇ زهرا خانلو
علی شاهی ◇ کارتافیلیا
بیناب ◇ بابک بیات
مانی پارسا ◇ ایران…
آن انگشت اشاره ◇ مازیار اخوت
محمدرضا پورجعفری ◇ خُردهبُرده
دور از مادر ◇ نسیم خاکسار
نیما جانمحمدی ◇ بیتنصدا
بداهه، ناپیدایی و فرمهای فانی
ققنوس در آینه ◇ رامین احمدی
سعید اسکندری ◇ بیگاه
اهونور ◇ شکوفه محمدی
سهراب مختاری ◇ مهمانی سنگ
یادایاد ◇ سرور کسمایی
سروش سیدی ◇ کائوسموتیکس
خندهٔ مدوسا ◇ زیتون مصباحینیا
عباس سلیمی آنگیل ◇ واتگر
باغهای معلق ◇ آیدا مرادی آهنی
امین بزرگیان ◇ شور فاصله
ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم
چه دانی بوک ◇ فرشین کاظمینیا
حسن تهرانی ◇ و از این حرفها
کنار ساحل سانتا مونیکا با احمد آقا و مکزیکیها
کانتر کالچر ◇ مهدی ملک
ناصر زراعتی ◇ خط و ربط
پروانهگی ◇ پروانه حسینی
سامان صمدی ◇ پساپارسیّت
یک نواکفضای ریزوماتیک و یکنواخت
مشت خاکستر ◇ فرشته مولوی
لیلا نیکان ◇ تنهای طاغی
قصهی بقا ◇ مهرک کمالی
رئالیسم توصیفی «فتحنامه مغان»
مژده الفت ◇ پاراگراف
نیمفاصله ◇ نجمه موسوی پیمبری
نگین کیانفر ◇ زیر و بم
دیروز، امروز، فردا ◇ وازریک درساهاکیان
یارعلی پورمقدم ◇ زبانزد
قرن گذشتهی شمسی، سه سال پس از جنگ جهانی اول آغاز شد: از یک سو نوید تغییری بزرگ بر درهای قرن مشت میکوفت و از سویی دیگر فاشیستهای ایتالیایی و نازیهای آلمان اعلام حضور میکردند. هرچه بود، آفتاب، در جغرافیای ما، یک روز از دل کابوسی برمیخاست و روزی دیگر بر شانهی امیدی، فراز میشد.
جنبشها از پا میافتاد و افسانهی نیما در جان شاعر نقش میبست. این قرنِ تازه نیز در آمیزهی خوف و رجا سر میرسد: یخهای قطبی آب میشوند و جهان در زمهریرِ سلطهی دروغ، پوپولیسم، فردیتگرایی مفرط و ویروسهای مجازی و حقیقی یخ میزند. در این سرما، شاید حکمتِ کلام یاروسلاو سیفرت دری به روزن امیدی بگشاید. آنجا که نخست، از امیدهای واهی دست میشوییم. مینویسد:
فریبِ آنان را مخور/ که از پایانِ طاعون خبر میدهند:/ تابوتهای بسیار دیدم/ کز آستانهی تاریکِشان میبردند/ که آستانهای یگانه نیست. هنوز تطاول طاعون است/ و پزشکان/ نامهای گونهگون میدهند، به بیماریها/ تا مانع وحشت شوند./ گرچه مرگ، همان مرگ کهن است/ و نه چیزی دیگر./ مرگی چنان مسری/ که کسی را از آن گریزی نیست.
باطلالسحر این مرگِ مسری، این طاعونِ قرون اما، شاید همانجاست که شاعر به خاطر میآورد:
بدترینها، دیگر گذشتهاند/ با خویش میگویم: پیر شدهام./ بدترینها هنوز در راهند:/ چراکه هنوز زندهام./ اما حقیقت را میخواهی:/ خوشبخت بودهام./ گاه یک روز کامل و/ گاه یک ساعت کامل و/ گاه فقط چند دقیقه. سراسر زندگیام/ وفادار بودهام به عشق.
وفاداری به عشق. و بر این باوریم که هیچکس، تنها به ساحل نجات راه نمیبرد: سعادت هر انسانی در گروی سعادتِ دیگریست. برآوردنِ بارویی اگر در آغاز این قرنِ تازه ممکن باشد، فقط به مددِ همین مهربانیها و وفاداریهاست. انتشارِ سومین دفتر بارو را با زمزمهی این عبارت از احمد شاملو آغاز میکنیم:
ای همهی امیدها مرا به برآوردنِ این بام نیرویی دهید!
ستونها به روال شمارههای قبلی، در طول ماه، بر صفحهی نخست سایت ظاهر میشوند.