فرض کنید عینکی جادویی ساخته شده که با آن میتوان مرزهای آزادی انسانها را دید. برای مثال، شما عینک مذکور را به چشم میزنید و از خلال عدسیهای سیاسی آن، انسانهای اطرافتان را میبینید که هر کدام، درون کپسولی قرار گرفته و به تمشیت امور روزمرهشان مشغولاند. اگر این عینک را در یک ایستگاه فضایی به چشم بزنید و یا تصاویری از سطح کرهی زمین را مشاهده کنید که با استفاده از دوربینهایی تهیه شدهاند که به این نوع عدسیها مجهزند، احتمالاً جالبترین نکته برای شما، تفاوت میان سایز این کپسولها و همچنین ضخامت و شفافیت جدارههای آنها، از یک کشور به کشوری دیگر و حتی شاید از شهری به شهر دیگر باشد. کپسولهایی جادویی که پیشاپیش از طریق کدهایی که به آنها داده شده، تنظیم شدهاند و حدود و ثغور رفتار شما را تعیین کرده و نحوهی تعامل شما با سایر شهروندان جامعه را نیز تنظیم میکنند. بعضی از این کپسولها به محض خروج شما از خانه فعال میشوند و برخی دیگر، حتی در خصوصیترین لحظات زندگیتان نیز محدودتان میکنند. شاید بتوان این کپسولها را نزدیکترین استعاره به مفهوم آزادی منفیِ مدنظرِ آیزیا برلین در کتاب چهار مقاله دربارهی آزادی دانست. مطابق نظر او، مفهوم آزادی به دو نوعِ آزادی مثبت و آزادی منفی تقسیم میشود. آزادی منفی به وضعیتی گفته میشود که در آن ما از دخالت دیگران مصونایم و محدودهای از آنِ خود داریم که درون آن، پادشاه زندگی خود هستیم. آزادی منفی در حقیقت تعریف ابعاد همان کپسولهاست که کدهای فعالسازی آنها را میتوان، بسته به رژیم سیاسی هر کشوری، از مفاد قانون اساسی آن نظام سیاسی، دریافت. اما آزادی مثبت به چه معناست؟ در این چهارچوب، آزادی مثبت به معنای شکافتن مرزهای آن کپسولها و امکان تحقق کامل ارادهی آزاد برای هر فرد است. ایدهی جذابیست. اما اینکه آیا گسترش دامنهی آزادی و خروج شهروندان از کپسولها، زمینه را برای تحقق زیستی بهتر فراهم میآورد یا خیر، موضوعیست که تنها با بررسی نسبت میان طبیعتِ انسان و کپسول، میتوان بدان اندیشید.