کتاب بورخس
این متن ترجمهی بخش کوچکی است از رسالهی «کتاب الکتابت» اثر ابن حقّان بخاری فیلسوف اندلسی قرن پنجم. از آنجا که کتاب در عین ایجاز نوشته شده، مترجم سعی کرده به مناسبت حال متن، تفاسیر و تحشیههایی بر آن بیفزاید. بیشتر تفسیرها – که در پرانتز آوردهشدهاند ــ جستجوی شرحی است برای متن اصلی، بر مبنای متون خورخه لوییس بورخس، نویسندهی دیگری از فرهنگ اسپانیاییزبان، که مانند ابن حقّان، خود را با مسئلهی «کتاب» مواجه میدیده. تحشیهها در عوض، تلاش مترجم است برای فراتر رفتن از متن و گشایش مباحثی دربارهی آنچه متن پیش مینهد. لازم به یادآوری است که تمام نوشتههای درون پرانتز و همچنین نوشتههای تحت عنوان «تحشیه» از مترجم است.
«فصل اول: کتاب واجب میکند» (این معنا از کتاب و فعل کتب در قرآن آمده است: «کُتِبَ علیکمُ الصیام». 2/183). «کتاب فراهم میآورد» (به معنای جمعکردن و فراهمآوردن در المنجد: «تَکَتَّبَ الرجُلُ: آن مرد کمرش را محکم بست و لباساش را جمع کرد» و ناظمالاطبا: «کتابت: فراهمآوردن» اشاره شده است). «کتاب خبر میدهد» (فعل کتب به معنای خبردادن هم در قرآن استفاده شده است: «اَم عندهُمُ الغیبُ فَهُم یکتُبونَ». 52/41). «کتاب ثبت میکند» (این معروفترین معنای کتاب است که تقریباً در تمام فرهنگها به آن اشاره شده است).
«فصل دوم: کتابها واجب میکنند. محدود میکنند. تعیین میکنند. چیزی با آنها موجب میشود. واجبکردن مشتمل است بر منع و ایجابِ همزمان. بستن و گشودن. کتابها پارهای از جهان را منع میکنند، میبندند و بیرون قرار میدهند، تا پارهای دیگر را بگشایند، واجب کنند و به درون آورند. جهان بیرون کتاب بسته میشود تا جهان درون آن گشوده گردد. کتابها حدود خود را معین میکنند تا خود را واجب کنند. کتابها بسته میشوند و میبندند تا گشوده شوند و بگشایند.»
(واجب یا تعیین کردن مستلزم نفی و ایجاب همزمان است. چیزی نفی میشود تا چیز دیگری همزمان تأیید و ایجاب شود. فرایند تعیینکردن یا تعینبخشیدن، فرایند حدگذاری است. فرایندی که طی آن محدودهای مشخص میشود، مرز خود را با بیرون مشخص میکند و شکل میگیرد تا همزمان چیزی را درون خود بگشاید. یک فضای ایجاب را. به این معناست که کتابها واجب میکنند. آنها حد میگذارند و تعین میبخشند. آنها همزمان حیطهای را منع و نفی میکنند و از این طریق حیطهای دیگر را میگشایند. داستان «مضمون خائن و قهرمان» بورخس، داستان رهبر و قهرمان جنبش ایرلند – فرگوس کیلپاتریک – در قرن نوزدهم است که همزمان به جنبش نیز خیانت میکند. پس از اینکه خیانت او توسط اعضای جنبش کشف میشود او درخواست میکند که به مرگی قهرمانانه بمیرد نه همچون یک خائن. معاون او – نولان – دست به کار میشود و بر اساس نمایشنامههای «مکبث» و «جولیوس سزار» شکسپیر نمایشنامهای مینویسد تا طبق آن مجازات فرد خائن به شکلی قهرمانانه صورت پذیرد. همه چیز در این داستان بر حسب نمایشنامهی نوشتهی نولان شکل میگیرد. کیلپاتریک از طریق منع و ایجابهای همزمان نمایشنامه به سوی قتلگاه خود میرود. او نیز مانند جولیوس سزار نباید نامهای که مرگ او را پیشبینی میکرده باز کند یا به حرفهای پیشگو توجه کند و … . کتاب نولان همچنین نوادهی کیلپاتریک را که سالها بعد مشغول تحقیقی راجع به اوست متعین میکند. نوادهی کیلپاتریک به منزلهی یک کاراگاه و کاشف خیانت کیلپاتریک، منع و بسته میشود و به منزلهی وصفکنندهی قهرمانیهای کیلپاتریک گشوده. در نهایت او کتابی درباب قهرمانیهای کیلپاتریک مینویسد که به ادعای راوی، جزیی از پیشبینیهای کتابی است که نولان نوشته. کتابِ نولان، حیطهای از کیلپاتریک و همچنین نوادهی او را میبندد تا آنها را در درون خود و در حیطهای تازه بگشاید. به این معناست که کتاب نولان کیلپاتریک را به منزلهی یک قهرمانِ خائن و نوادهی او را به منزلهی یک زندگینامهنویسِ دروغین واجب و متعین میکند).
«فصل سوم: کتابها جمع میکنند، گرد میآورند و فراهم میسازند. چیزها در کتابها جمع میشوند، گردهم میآیند، در نظمی نو قرار میگیرند و مجموعهای جدید را فراهم میآورند. مجموعهای که اعضایش به یکدیگر متمایلاند و به جهان بیرون نامتمایل. کار کتابها فراآوردن است از طریق جمعکردن و گردآوری. کتابها خود را گرد میآورند و میچینند و فراهم میکنند. کتاب خود را و نظم خود را فرا میآورد. کتابها جمع میکنند تا پخش کنند. میبندند تا فراهم آورند. پنهان میکنند تا پدیدار سازند.»
(کتاب جمع میکند و از طریق جمعآوری فراهم میسازد. کلمات، جملات، نحو و دستور متن، اسناد، فرمولها، استدلالها و نقلقولها، همه گرد هم میآیند و جمع میشوند تا در نظمی تازه کنار یکدیگر قرار بگیرند و به مجموعهای جدید شکل دهند که چیزی را فرا میآورد. داستانی را، انسانی را، قانونی را. داستان «سه روایت از یهودا» داستان سه کتاب است که از طریق هر یک از آنها یهودایی تازه فراهم میشود و شکل میگیرد. یکی از این کتب، خود کتاب مقدس است که طبق آن بر حسب شواهد تاریخی، یهودا خائن به مسیح و ملعون است. دیگری کتابی است که متألهی به نام نیلزرونبرگ مینویسد و در آن بر مبنای استدلالات تاریخی و مذهبی – مانند اینکه مسیح چنان معروف بوده که لزومی نداشته یهودا با خیانت به وی و بوسیدن شانهاش او را به سربازان رومی معرفی کند – ادعا میکند که یهودا نه خائن به مسیح، که وسیلهای است که از طریقِ آن قیامِ مسیح علنی و همگانی میشود. کتاب سوم که دوباره نوشتهی نیلزرونبرگ است، تصحیحی است بر کتاب دوم او و در آن با استدلالهایی سراپا الهیاتی ادعا میشود که یهودا نه خائن به مسیح و نه وسیلهی مسیح، که در واقع خود مسیح است. این سه کتاب، هر یک با گردآوری و جمعکردن اسناد و مدارک و استدلالها و چیدنِ آنها در نظمی تازه، چیزی جدید را، یک یهودای نو را، فراهم میآورند. به این معنا مسئلهی هر کتابی مسئلهی چیدن است. چیدن آنچه جمع میکند و فراهم میآورد. در داستان «سه روایت از یهودا» هر کتاب، صرفاً با چینش متفاوت مدارک و استدلالها، شخصیتی تازه و جدید را فراهم میآورد. در واقع هر کتاب، با پنهانکردن یهوداهای دیگر، تنها یهودای خود را پدیدار میکند).
تحشیه: از مباحث این فصل نتیجه میشود که هر کتاب نهتنها ضد خود را، که کل روایتهای ممکن را در خود نهفته دارد. کافی است آنچه کتاب جمع آورده در نظمی تازه چیده شود تا چیزی جدید پدیدار گردد. آنچه کتابها جمع میکنند و فراهم میآورند، امکانِ چیدهشدن به بینهایت حالت ممکن را دارد و این مسئله به معنای این است که در هر کتابی تمام کتابها وجود دارد. خوانندهی هر کتاب با چینش متفاوت چیزهایی که کتاب آنها را گرد آورده، به نتایج متفاوتی دست خواهد یافت و چه بسا به نتیجهای که خود میخواهد. داستان «باغ گذرگاههای هزارپیچ» داستان کتابی است که تمام روایات ممکن را بازگو میکند. برای مثال تمامِ حالاتی که در یک جنگ میتواند اتفاق بیفتد. به همین دلیل است که این کتاب، کتابی مبهم و پریشان، یا به عبارتی یک هزارتوی بیپایان است. هر کتاب با نهفتهنگاهداشتنِ تمام روایات ممکن از طریقِ یک گردآوری و چینش خاص، تنها یک روایت را فراهم میآورد و معنا مییابد.
«فصل چهارم: کتابها خبر میدهند. دانش را میافزایند. چیزی دانستنی را اضافه میکنند. کتابها درون خود را، فراوردهی خود را، نظم خود را مینمایانند و فراپیش مینهند. آنها درون خود را عیان میکنند و دانش از کتابها، دانشی از درون آنهاست. دانشی که همواره با گشودن کتاب پدیدار میشود. کتابها از خود خبر میدهند و به دانش افزوده میشوند. آنچه در آنها پدیدار میشود خبری است از خود کتاب.»
(این احتمالاً مصطلحترین و مشهورترین کاربرد کتاب است. کتاب به منزلهی افزایندهی دانش. کتابها معین میکنند و فراهم میآورند تا دانشی ارائه دهند. اما اگر آنها صرفاً خود را متعین میکنند و خود را فراهم میآورند، لاجرم دانشی که ارائه میدهند نیز باید دانشی مختص خودشان باشد. کتابها از نظم درونی خود و از آنچه میسازند خبر میدهند و نه از چیزی از بیرون خودشان. به این معنا کتابها افزایندهی دانشاند نه صرفاً بازنمایانندهی جهان. داستان «تلون، اوکبر، اوربیس ترتیوس» داستان یک جلد کشفشده از یک دانشنامه است که جلدهای دیگر آن وجود ندارند. دانشنامه از سیارهای به نام «تلون» خبر میدهد. عقاید، ادبیات، زبان و تا حدودی تاریخ و جغرافیای تلون در این جلد به دقت توضیح داده میشوند. حتی انواع و اقسام اشیا و درک مردم تلون از آنها موضوع خبردادنِ دانشنامه است. هیچ نشانی بیرون از دانشنامه از تلون وجود ندارد. راوی بیجهت به دنبال نشانهای از آن میگردد. این کتابی است که تنها دربارهی خود و آنچه خود پدیدار میکند خبر میدهد و بس. دانشنامهی تلون نه تنها بازنمایی هیچ بخشی از جهان نیست، بلکه از جهانی درون خود کتاب خبر میدهد. جهانی که به گفتهی راوی در «بعد التحریر» به جهان واقعیِ ازپیشموجود، جهانِ زمین، اضافه میشود. راوی میگوید که حتی قسمتی از کتابهای تاریخ و فلسفه نیز – پس از کشف این دانشنامه – به قواعد و قوانین تلون آغشته شدهاند. دانشنامهی تلون از خود خبر میدهد و به جهان اضافه میشود. به این معناست که کتاب با خبردادن از خود، جهان را میافزاید و گسترش میدهد).
تحشیه: آنچه مؤلف در اینجا مسکوت میگذارد بحثی در باب کتابهای یکسان است. در واقع از آنجا که دانشی که کتاب ارائه میدهد هم به مکانی که در آن قرار دارد و هم نسبتهایی که برقرار میکند، وابسته است، هیچ دو کتابی دانشی یکسان ارائه نمیدهند چرا که حتی اگر این دو کتاب یک عنوان مشترک داشته باشند و به ظاهر یکی باشند، مکانهایی متفاوت را اشغال میکنند و در دستانی مختلف گشوده میشوند. خبری که کتاب از خود میدهد ارتباط عمیقی دارد با نسبتی که کتاب در دنیای اطراف خود برقرار میکند. در داستان «پیر منار، مؤلف دن کیشوت» پیر منار مؤلف دن کیشوت معرفی میشود. کسی که کتابی تازه نوشته ولو با کپیکردنِ کلمه به کلمهی دن کیشوت سروانتس. پیر منار دن کیشوت را رونویسی میکند اما راوی ادعا میکند که این رونویسی منجر به خلق کتابی تازه شده است. بر مبنای نسبتی که یک کتاب برقرار میکند و مکانی که در آن گشوده میشود میتوان گفت که هیچ دو کتاب یکسانی در هستی وجود ندارد.
«فصل پنجم: کتابها ثبت میکنند. مینگارند. حک میکنند. کتابها خبر خود را مکتوب میکنند و جاودان میسازند. عمل کتابت، بخشیدنِ عمر جاودان است به آنچه کتابت میشود. به خودِ کتاب. کتابها خود را ثبت میکنند. خود را مینگارند و خود را جاودان میسازند. جاودانگی تنها از طریق کتابها صورت میپذیرد. آنچه در کتابی ثبت میشود، تا ابد مقاوم و مداوم است.»
(اگر کاربرد کتاب به منزلهی افزایندهی دانش مصطلحترین کاربرد آن است، بیشک کاربرد آن به منزلهی حافظه مهمترین و شاید اولین کاربردش باشد. اولین کتابهای جهان کتیبهها هستند. مکتوباتی که به منزلهی حافظهای جمعی کار میکنند. کتابت، در واقع استفاده از حافظهای اضافی است که در طول زمان به حافظهای اصلی و تنها حافظهی موجود بدل میشود. کتابها نه تنها از چیزی خبر میدهند، که این خبر را در حافظهی خود جاودان میسازند. هر بار که کتابی گشوده میشود از چیزی جاودانه و تا ابد ثبتشده سخن میگوید. جاودانهبودنِ اولیس و به تبع او، هومر، یکی از مهمترین و پربسامدترین درونمایهها در آثار داستانی و غیرداستانی بورخس است که به بهترین وجه در داستان «جاودانه» ثبت شده. این داستان، داستان ایلیاد شش جلدی پوپ است که شاهزادهای در سال 1929 آنرا میخرد. کتاب مؤخرهای دارد که ثابت میکند که فروشندهی کتاب کسی نبوده جز خود هومر. این مؤخره داستان جاودانهشدن هومر است. هومری که از طریق کتابت ایلیاد و ادیسه جاودانه شده و گرد جهان گشته و داستانهایی دیگر نیز نوشته. از جمله داستان سندباد بحری که خود ادیسهای دیگر است. بورخس در یکی از مقالاتی که دربارهی کمدی الهی دانته مینویسد ادعا میکند که خود دانته هم به نوعی اولیس است که دنیا را میگردد و به خانه رجعت میکند. همچنین دن کیشوت یا حتی کاپیتان اهب رمان موبیدیک. هومر، اولیس و همهی آنچه کتاب ادیسه از آن خبر میدهد جاودانه شدهاند و در حافظهی مکتوب جهان دوام آوردهاند. هر کتابخانهای چیزی نیست جز شهر جاودانان داستان «جاودانه»).
تحشیه: مسئلهی جاودانگی و حافظه مستقیماً با مسئلهی زمان در ارتباطند. زمان کتاب در واقع زمانی است که در آن گشوده و قرائت میشود، یعنی زمان «حال». و آنهم نه به منزلهی آنات گذرا که به منزلهی حالی ابدی که میماند و دوام میآورد. زمان کتاب یک «حال ممتد» است. حالی یکپارچه و کامل که با گشودهشدن کتاب گشوده میشود ودوام میآورد. کتابت و قرائت کتاب در این حال شریکاند و از طریق آن به یکدیگر متصل میشوند. گذشته و آیندهای که کتاب از آنها خبر میدهد هیچ نیستند مگر تعیناتی از حال و در حال. کتاب از طریقِ حالی که در آن گشودهشده به گذشته و آینده میرود و بازمیگردد. گذشته و آینده خاطرات حال کتاباند. خاطراتی که از طریق نشانههای کتاب تولید و تثبیت میشوند. کتابها در همان حینی که در حالاند خواب گذشته و آینده را میبینند.
«فصل ششم: آنچه واجب میکند، فراهم میآورد، خبر میدهد و ثبت میکند، هیچ نیست مگر چیزی که میآفریند. کتابت آفریدن است و کتابها آفرینندگان جهانها.»
تحشیهی اول: یک جهان به حدود نیاز دارد. همچنین به تعین و پدیدارهایی که در آن باشند. جهان باید بتواند از پدیدارهای خود و نظمشان خبر دهد و این خبر باید پایدار باشد. در واقع چهار مؤلفهای که مؤلف دربارهی کتاب برشمرده، مؤلفههایی آفریننده و جهانسازند. هر جهان ممکنی از طریق چنین مؤلفههایی خلق میشود و هر کتابی تا آنجا که یک «کتاب» است تمام این مؤلفهها را در خود دارد. آفرینندگی خصیصهی اصلی کتاب است که تمام خصوصیتهای پیشگفته را در خود نهفته دارد. کتاب تعین میبخشد، فراهم میآورد، پدیدار میکند و ثابت میسازد و به این معناست که هر کتابی آفرینندهی جهانی است. جهانِ درونِ کتاب. جهانِ خودِ کتاب.
تحشیهی دوم: میتوان ادعا کرد که تمام جهانِ موجود آفریدهی کتابهاست. ساختمانها از دل کتابها سربرمیآورند همانگونه که فهم ما از جهان را کتابها تعیین میکنند و شکل میبخشند. تمام تاریخ بشر چیزی نیست جز کتابخانهای عظیم و تمامِ طبیعت کتابی که باید خواندهشود تا رخ بنماید. جهان چیزی نیست جز یک کتابخانهی نامتناهی. جهانِ امروز خوابی است که کتابهای دیروز دیدهاند و جهانِ فردا خوابی است که کتابهای امروز میبینند. همه چیز از خلال کتابهایی که به جهان اضافه میشوند رخ میدهد. کتیبههایی که تاریخ را تعیین میکنند، نقشههایی که ساختمانها را، بروشورهایی که ابزارها را، رسالههایی که اخلاق را، کتب مقدسی که الهیات را، دستورالعملهایی که شیشهها و آینهها و پنجرهها را، رمانهایی که طلوعها و غروبها را و … همه و همه سازندهی جهانی هستند که در آن زندگی میکنیم. جهان به منزلهی یک کتابخانه: داستان «کتابخانهی بابل».
تحشیهی سوم: کتاب ثبت میکند اما نه یک جهان متعین را و نه یک بار و برای همیشه. کتابها جهانها را میسازند و تعداد جهانهایی که یک کتاب میتواند بسازد نامتناهی است. هر کتاب هر بار که گشوده میشود خوابی تازه میبیند و جهانی جدید از این خواب برمیخیزد. زمانِ کتاب اگرچه حال است اما حالی که با تغییر مداوم دوام میآورد و ادامه مییابد. هر کتابی میتواند کتاب مرموز و ناممکن داستان «کتاب شن» باشد. کتابی که مانند شن ابتدا و انتها ندارد. تعداد صفحاتاش بینهایتاند و هر بار که گشوده میشود از جهانی جدید خبر میدهد. کتاب از خلال یک اغتشاش و پویاییِ بیکران که همواره در زمان حال رخ میدهد، کتاب باقی میماند و دوام میآورد. هر ثباتی که کتاب در نهایت مییابد، حاصل یک اغتشاش و سرگردانی عظیم مابین چیزهایی است که کتاب جمع میکند و فراهم میآورد. گشودنِ کتاب، گشودنِ نظم آن، تعینِاش، پدیدارهایاش و زماناش هر بار به شکلی تازه است. تمام اینها هر مرتبه با گشودن کتاب حاضر میشوند و پیشِ رو قرار میگیرند. هر صفحه یا حتا هر کلمه از کتاب، هر بار که دیده و خوانده میشود، اولین و آخرین بار در کل زمانِ ابدی خواهد بود.
تحشیهی چهارم: هر کتاب جهانی تازه میسازد و بر جهانهای پیشین میافزاید. عملِ کتابت و به موازاتِ آن قرائت چیزی نیست جز تکاملِ جهان. نه کتابت آنچه را ازپیشموجود است بازنمایی میکند و نه قرائت صرفاً بازخوانی آن چیزی است که کتاب گفته است. هر بار که کتابتی صورت میگیرد یا قرائتی، چیزی تازه بر جهان افزوده میشود. ما در جهانی که کتابها ساختهاند، در «خوابِ کتابخانه»ها زندگی میکنیم.