لوگو کتابخانه بابل

مدل‌های پژوهش در ترجمه

مدل‌های پژوهش در ترجمه با ارجاع به آرای نظریه‌پردازان ترجمه

مدل‌های پژوهش در ترجمه
سعیده سالاری

 

ترجمه به‌مثابهٔ متن تالیف آبرشت نیوبرت و گرگوری شریوْ (1992) در واقع ادامهٔ کتاب متن و ترجمه (1985) از نیوبرت است. نویسندگان در کتاب اول کوشیده‌اند جایگاه نظری و فرضیات روش‌شناختی اثر قبلی خود را شرح و بسط دهند.

ترجمه‌پژوهی از دغدغهٔ تک‌بعدی‌اش در مورد مسائل صرف زبان‌شناسی فاصله گرفته و با استعانت از رشته‌های گوناگون روحی تازه در کالبدش دمیده است. ترجمه‌پژوهانْ دیگر تردیدی در جذب افکار جدید از علوم انسانی، روان‌شناسی، روان‌شناسی و علومِ شناختی به خود راه نمی‌دهند و مسائل مرتبط با رشتهٔ خود را از میان این دانش‌ها در جهت شکوفایی ترجمه‌پژوهی به کار می‌گیرند. ترجمه فرصت ذی‌قیمتی را برای مطالعهٔ سازوکارهای تولید و درک متن فراهم می‌کند. بده‌بستان‌های چندرشته‌ای به جهتگیری‌های نوینی انجامیده است.

قطعاً ترجمه موضوع مورد علاقهٔ زبان‌شناسی است و زبان‌شناسی هم موضوعی اساسی در ترجمه‌پژوهی به شمار می‌رود، اما ترجمه دیگر ملک طلق زبان‌شناسی نیست. ترجمه‌پژوهی راه مستقل خود را به یاری رشته‌های دیگر در پیش گرفته است. این روح جدید موجب رشد تعدادی مدل در ترجمه‌پژوهی شده است. ترجمه‌پژوهان و دست‌اندرکاران ترجمه هر کدام جنبهٔ خاصی از ترجمه را به‌عنوان موضوع مطالعهٔ خود برمی‌گزینند. نگرش‌های حاصل از این توجه گزینشی سبب پدید آمدن مدل‌های مختلف ترجمه شده و کتاب ترجمه به‌مثابهٔ متن تلاشی است برای شناساندن این تحول پویا در ترجمه‌پژوهی.

کتاب حاضر نگرش متنی به ترجمه را در پیش گرفته است. رویکرد متنی از آنجا که متن را به موضوع اصلی پژوهش تبدیل می‌کند، از این توانایی بالقوه برخوردار است که به صورت مفهومی وحدت‌بخش در این رشته‌های بینابینی عمل کند. متن و ویژگی‌هایی که به آن متنیت می‌بخشد مفهوم بنیادی رشتهٔ بینابینی ترجمه است. رویکرد متنی به ما خاطرنشان می‌کند که عمل روزمرهٔ ترجمه‌ همانا متن‌محور است. مترجم دانشی را از متن می‌گیرد و دانشی را در متن می‌گذارد. به این دلیل هیچ دانشی برای ترجمه‌آموز طبیعی‌تر از مفهوم متنیت نیست. نمی‌توان به آموزش مؤثر امیدوار بود یا به ترجمه به شیوه‌ای درست دست یازید یا نرم‌‌افزارهای مفید ترجمه را طراحی کرد مگر اینکه درک توصیفیِ جامعی از ترجمه به‌عنوان پدیده‌ای تجربی را مد نظر قرار داد. حقایق قابل مشاهدهٔ ترجمه در متن است که ظهور می‌کند. ترجمه‌پژوهان، استادان ترجمه و مترجمان به چهارچوب ارجاع مشترکی نیاز دارد که همانا متن است.

 

مدل‌های ترجمه

تحلیل در هر رشته‌ای مستلزم تجزیهٔ موضوع مورد مطالعه است. پژوهشگران عناصری را برای مطالعه بر‌می‌گزینند و آن‌ها را برجسته می‌سازند و در عین حال عناصر مهم دیگری را به پس‌زمینه می‌فرستند. انتخاب آن جنبه‌هایی از یک پدیده که کسی مطالعه می‌کند براساس مجموعه‌ای از شاخص‌های پژوهش صورت می‌گیرد. شاخص‌های پژوهش بازتاب تناسب و اقتضای آن پدیده برای پژوهشگر است. شاخص‌های پژوهش در ترجمه عبارت‌اند از:

 

۱. حوزهٔ بهره‌گیری (عمل، آموزش، نقد، اتوماسیون)

۲. نقطهٔ ارجاع متنی (مبدامحور، ترجمه‌محور، مقصد‌محور)

۳. کانون تأکید نظام (نظام زبانی، نظام ارزشی، نظام دانشی، نظام متنی، نظامِ شناختی، نظام سیاسی)

۴. کانون تأکید موضوعی (متن مبدأ، ترجمه، متن موازی)

۵. کانون تأکید فعالیت (درک متن، تولید متن، راهبرد ترجمه، شناخت)

۶. روش تحقیق (مورد پژوهی، آزمایشی، تحلیل متنی، مشاهده مشارکتی)

 

امروزه در ترجمه پژوهی رویکردهای متفاوتی را در پیش می‌گیرند که در علایق و اهداف پژوهشی مختلف ریشه دارد و باعث پدید آمدن مدل‌های گوناگون ترجمه می‌شود. مدل عبارت است از یک سازهٔ مفهومی که معمولاً مجموعه‌ای است از مفهوم پردازی‌هایی دربارهٔ موضوع مورد مطالعه که به لحاظ منطقی با هم ارتباط دارند. مدل امکان دارد سازه‌ای فرضی هم باشد؛ به این معنا که مدل نکته‌ای را دربارهٔ موضوعی واقعی (ترجمه‌ای) اظهار می‌کند که پژوهشگر قصد اثباتش را دارد. این مدل، به عنوان یک سازهٔ مفهومی فرضی، ادعا می‌کند که از قدرت توصیفی و تبیینی برخوردار است. شایان ذکر است که مدل را نمی‌توان نظریه دانست. مدل مثل فرضیه‌ است و فقط ادعای توصیف و تبیین واقعیت را دارد. مدل بدون ارائه شواهد اثباتی‌ای که مدعای قدرت تبیینی‌اش را تایید می‌کنند، نمی‌تواند به نظریه تبدیل شود. چنین شواهدی غالباً در ترجمه پژوهی وجود ندارد یا اندک است. بسیاری از مدل‌های ترجمه، به جای اثبات تجربی، به اشکال ضعیف‌تر مرجعیت متکی‌اند مانند باریک بینی و کمال استدلال‌ها، جایگاه واضع مدل، یا انسجام و یکپارچگی نظام‌های صورت بندی.

تعیین آن شاخص پژوهشی‌ای که موجب پدید آمدن مدل‌های گوناگون ترجمه می‌شود، اولین گام به سوی روشنگری است. وجود دو نگرش متفاوت واقعاً به معنای تعارض نیست، بلکه هر یک ممکن است روی جنبه‌ای از این پدیدهٔ عظیم انگشت گذاشته باشد. با وجود این، رشتهٔ گستردهٔ ترجمه پژوهی به یک مبنای مفهومی نیاز دارد. به اعتقاد نیوبرت و شریوْ رویکرد متنی به ترجمه می‌تواند در مقام مبنا عمل کند. بدون این مفهوم یکپارچه‌ساز این خطر وجود دارد که فقط بخشی از ترجمه درک شود و هرگز نتوانیم به کلیت آن بپردازیم. قبل از بررسی مفهوم یکپارچه‌ساز متن، لازم است تعدادی از نظریه‌های جزءنگری که ترجمه پژوهی تاکنون با آن‌ها دمساز بوده است توصیف شود، یعنی مدل‌های انتقادی، عملی، زبان‌ شناختی، زبان شناختی متن، اجتماعی-فرهنگی، رایانشی و روان‌شناختی زبان.

 

مدل انتقادی

مدل انتقادی ترجمهٔ تمام شده را پیشفرض می‌گیرد. متن ترجمه در زمان و مکان وجود دارد. هدف منتقد اظهار نظر ارزشیابانه است و این نگرش به ترجمه نتیجه‌محور به شمار می‌رود. موضوع مورد علاقهٔ منتقد این نیست که ترجمه چگونه صورت گرفته یا مترجم چگونه از روال‌های خاصی استفاده کرده است. منتقد به نتیجهٔ کار می‌پردازد، نه به فرایندهای دخیل در ترجمه. مدل‌های دقیق‌تر انتقادی ممکن است درجهٔ تعادل بین ترجمه و متن اصلی را ارزیابی کنند. اما آنچه غالباً رخ می‌دهد این است که منتقد از متن مقصد به عنوان ماهیت زبانی عینی غافل می‌ماند. هدف اصلیْ متن مقصد است. اگر متن مقصد در دسترس منتقد باشد و منتقد از آن سر دربیاورد، ممکن است از آن در تحلیلش استفاده کند. اما شکی نیست که عامل اصلی ای که پذیرش منتقد را رقم می‌زد، محصول ترجمه است که به عنوان متن در ذات خود تلقی می‌شود.

گونه‌های مختلفی از مدل انتقادی ترجمه وجود دارد که عوامل مشخص تاریخی، اجتماعی و فردی نقش آنها را تعیین می‌کنند. دو ویژگی مدل انتقادی، یعنی درجهٔ ذهنیت و برتری زبان مقصد، مستقیماً با توانایی منتقد در ارزیابی متن اصلی و مقایسهٔ درست ارتباط دارند. به هر حال، دو مهارتی که اعتبار مدل انتقادی را افزایش می‌دهند در برخی از کسانی که به این روش کار می‌کنند تحول یافته است. این گونه منتقدان عمدتاً بر قابلیت پذیرش متن در زبان مقصد تمرکز می‌کنند. تفاوتی هست بین نقد ادبی ترجمه و نقد ترجمه. در نقد ادبی ترجمه بر ویژگی‌های ادبی یا متنی اثر به گونه‌ای که در ترجمه تبلور می‌یابد تاکید می‌شود. ترجمه در نفس خود به عنوان متن زبان مقصد داوری می‌شود، اما در نقد ترجمه متن است که در مقام ترجمه ارزیابی می‌شود.

نمودهای مختلفی از مدل‌های انتقادی وجود دارد که با دیگر مدل‌های ترجمه ترکیب می‌شود. مثلاً نقد ترجمه، یا بهتر بگوییم، اصلاح ترجمه بخشی اساسی از آموزش و تدریس ترجمه (مدل‌های عملی) است. این روش در کلاس‌های ترجمه و با ترجمه‌آموزان کار می‌شود و اغلب در مورد قسمتی از ترجمه اعمال می‌شود. این تاثیرات امکان دارد ذهنی باشد («غلط است»، «غلط به نظر می‌رسد») یا نتیجهٔ تخطی از چند هنجار زبانی یا متنی باشد. گونهٔ مهم دیگر مدل انتقادی، ویرایش ترجمه است که در جریان کنترل کیفیِ آن صورت می‌گیرد. کار در این مورد به دست مترجم بهتر یا متبحرتری انجام می‌شود که تجربهٔ فراوان و دانش گسترده‌تر خود در زبان مقصد را در این عمل سخت به کار می‌بندد.

نقد ترجمه همیشه باید مقابله‌ای باشد و ترجمه و متن اصلی در کنار هم مقایسه شوند. شکوفایی تمام و کمال مدل انتقادی باید منوط باشد به شکل دادن روش پژوهشی که اساساً تقابلی است و باید ارزش‌های ترجمه، نتایج ترجمه و ارزش‌های زبان مبدا و مقصد را با هم ترکیب کند.

مدل انتقادی با مضمون گذشته نگرش، از محصول ترجمه شروع می‌کند و بر ترجمه به عنوان نتیجه تمرکز دارد نه به عنوان فرایند، و ایستاست. این مدل فقط با یک نوع ترجمه سر و کار دارد. انواع مختلف متن در واقع شیوه‌های مختلف ترجمه و معیارهای متفاوتی برای ویرایش یا نقد را ایجاب می‌کنند. بنابراین مدل انتقادی ترجمه پژوهی، معیارهای گوناگونی از نقد را براساس نوع متن مورد نظر پیش‌فرض می‌گیرد. معیارهای لازم برای ارزیابی ترجمه‌های مربوط به صنعت و تکنولوژی با معیارهای مورد استفادهٔ منتقد یک ترجمه ادبی متفاوت خواهد بود. مدل انتقادی بخش جدایی ناپذیری است از نگرش کلی ترجمه و بر قابلیت پذیرش متنی تمرکز دارد. قابلیت پذیرش در واقع ویژگی تعیین کننده متنیت است. مدل انتقادی، به علت این ارتباط ذاتی با متنیت، می‌تواند نقش قاطعی در مفهوم کلی متن محور ترجمه که نیوبرت و شریوْ پیشنهاد می‌کنند، داشته باشد.

 

مدل عملی

در مدل عملی ترجمه، متن مبدا را نقطهٔ شروع در نظر می‌گیرند. هدف این مدل عبارت است از درک متن مقصد از رهگذر مطالعهٔ فرایندهای ترجمه (رفتارهای ترجمه‌ای، راهبردها و راهکارهای ترجمه) که به یک ترجمهٔ مقبول می‌انجامد. مدل انتقادیْ گذشته‌نگر، اما مدل عملی آینده‌نگر است. موضوعات مورد مطالعه در اینجا دانش گزاره‌ای و دانش رویّه‌ای لازم برای مترجم به منظور به سرانجام رساندن کارش است. مدل عملی مستلزم تحلیل همه‌جانبهٔ متن مبدا و بافت آن است. هدف عمدهٔ مدل عملی این است که چطور محتوای مبدا را به مقصد انتقال دهیم. در مدل عملی، ترجمه‌های نهفتهٔ متن مبدا ارزیابی می‌شوند و سازوکارهای انتقالی بررسی می‌شود که برای به واقعیت رساندن یکی از این ترجمه‌ها در قالب متن مقصد به کار گرفته می‌شود. مدل عملی بر ساختن ترجمهٔ واقعی و تحقق متن مقصد از آن تاکید دارد، اما مدل انتقادی بر واقعیات متن مقصد تمرکز دارد و تنها یک منبع بالقوه را پیش‌فرض می‌گیرد. بنابراین مدل عملی هم براساس مفهوم یکپارچه‌ساز متن قرار دارد.

«در اینجا لازم است توضیحاتی دربارهٔ دانش گزاره‌ای و دانش رویه‌ای داده شود. عنصر اساسی در درک کارکرد دانش خبرگی و اکتساب آن این است که فرق بین دانش‌ گزاره‌ای و دانش ‌رویه‌ای را بدانیم. دانش‌ گزاره‌ای اطلاعاتی است که از جهان به صورت دانسته و آگاهانه داریم و می‌توانیم دربارهٔ آن‌ها مطلب و گزاره‌ای بیان کنیم، مثلاً رُز نوعی گل سرخ‌ است. دانش گزاره‌ای از شناختن چیزی تشکیل می‌شود. می‌توان آن را به‌آسانی به زبان آورد و به‌اصطلاح کلامی‌ کرد. وقتی در معرض اطلاعات قرار می‌گیریم دانش‌ گزاره‌ای کسب می‌کنیم. کاربرد این دانش عموماً کنترل شده است، مثلاً اطلاع از صفحات اینترنتی‌ای که برای ترجمه مفیدند. درک یک پدیده، مثلاً هواپیما چطور پرواز می‌کند، دانش‌ گزاره‌ای است اما اینکه چطور هواپیما را به پرواز در بیاوریم دانش‌رویه‌ای است. دانش ‌رویه‌ای آگاهی دربارهٔ چگونگی انجام دادن کاری است و دانشی عملی و عملیاتی است و برخلاف دانش گزاره‌ای، خارج از قلمرو آگاهی فرد است، مثل رانندگی یا صحبت کردن به زبان مادری» (هاشمی میناباد ۱۳۹۹:۱۱-۲).

مدلی عملی ایستا نیست و پویاست. توصیف این مدل ترجمه با اصطلاح واحدی سخت است. دست اندرکاران ترجمه، پژوهشگران، استادان و ترجمه‌آموزانْ این مدل را به کار می‌گیرند. به علت طیف گستردهٔ کاربرانِ این مدل می‌توان چند مدل فرعی را باز شناخت از جمله رویکردهای عملی، تعلیمی و تعلمی. در نتیجه این مدل درجات گوناگونی از پیچیدگی دارد. عنوان عملی بر این حقیقت تاکید دارد که این رویکرد ترجمه پژوهی کانون توجهش بر فرایندهای دخیل در ترجمه توسط انسان است. مدل عملی عبارت است از نحوهٔ نگاه به ترجمه وقتی که عملاً درگیر این کار می‌شوید. مدل اجرایی شاید عنوان مناسب دیگری باشد. تمام مدل‌های فرعی این شیوه از نظر علایق آینده‌نگر مشترک‌اند، اما نقش‌های اجرایی متفاوتی دارند. این نقش‌های متفاوت به کاربرد مجموعه‌های متفاوتی از دانش گزاره‌ای و دانش رویّه ای برای رسیدن به نتایج عملی می‌انجامد.

تمایزی که در مورد مدل‌های فرعی بدان اشاره شد نکتهٔ جالبی را مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که مدل‌ها بالکل ملک پژوهشگر نیستند. مفهوم‌پردازی‌های واقعی‌ای که عملورزان از فرایند ترجمه دارند هم مدل هستند. آنچه غالباً از دید ترجمه پژوهان پنهان می‌ماند این است که عملورزان ترجمه هم تصویری از فرایند ترجمه دارند که هدایتشان می‌کند. این مدل غیررسمی ترجمه مدل سطح اول ترجمه است و آگاهانه نیست و غالباً پنهان است، اما کاملاً منسجم است و حساب و کتاب دارد. بدیهی است که این دانش روزمره معمولاً کمتر فرمول بندی می‌شود و در اکثر موارد اصلاً به بیان درنمی‌آید. مترجم متبحر، استاد ورزیده و ترجمه‌آموز بااستعداد مدل‌های عملی را در راهبردها و فنون و تکنیک‌هایی که به کار می‌گیرند محقق می‌سازند. این مدل نظم و روش دقیقی ندارد، اما در مشاهدات تجربی می‌توان دید که از الگوهای منظمی برخوردار است. شواهد ترجمه‌های خوب در طول قرون و اعصار ثابت می‌کند که همواره مدل‌های عملی‌ای در کار بوده‌اند.

همان‌طور که مدل‌های عملی از رهگذر فرایندهای نظام‌مند مشاهده، مقایسه و پژوهش‌های تجربی صورت‌بندی می‌شوند، الگوها نیز پدید می‌آیند. مدل‌های عملیِ سطح اول باعث شکل‌گیری مدل‌های عملیِ سطح دوم برای تدریس ترجمه و بهبود عمل ترجمه می‌شود.

 

مدل زبان‌شناختی متن

در مدل زبان شناختی اعتقاد بر این است که متن اصلی و ترجمه متفاوت‌اند نه فقط به خاطر این که جملاتشان متفاوت است (قواعد زبانی دو نظام متفاوت در اینجا عامل تعیین کننده است)، بلکه به این دلیل که محدودیت‌هایی در سطح بالاتر از جمله در کار است. رویکرد زبان شناختیِ مقابله‌ایِ سنتی نمی‌تواند این عوامل متنی بسیار حساس و اساسی را تبیین کند.

محرک دیگر تحول مدل زبان شناختی متن در ترجمه از تجربیات عملی هنگام کار و تدریس به ترجمه‌آموزان ریشه می‌گیرد. اگر به ترجمه‌های خوب نگاهی داشته باشیم و آن‌ها را با ترجمه‌های درست به لحاظ زبانی که مترجمانشان به ضرب و زور فرهنگ لغت و بر پایهٔ کتاب‌های دستور زبان عمل می‌کنند مقایسه نماییم، محدودیت‌های رویکرد زبان شناختی خودشان را نشان می‌دهند. عناصر واژگانی، ساختارهای نحوی و ویژگی‌های متنی‌ای که موجب پدید آمدن ترجمهٔ خوب می‌شوند الزاماً آن‌هایی نیستند که مدل زبان شناسی مقابله‌ای می‌تواند پیش‌بینی کند. نظام‌های زبان شناختی مبدا و مقصد نمی‌توانند دگرگونی‌های گسترده و جرح و تعدیل‌هایی را توجیه کنند که در متن مقصدی صورت می‌گیرند که به لحاظ زبانی کفایت دارند _ دگرگونی‌ها و جرح و تعدیل‌هایی که مبنای منظورشناختی دارند. مراد از منظورشناسی، کاربردهای گوناگون زبان است توسط گویندگان و نویسندگان در موقعیت ارتباطی ویژه. مترجم معمولاً با استفاده از روش‌های گوناگونی در متن مقصد جرح و تعدیل‌هایی صورت می‌دهد مثلاً از راه تصریح، حذف و تغییر شیوه بیان و زاویهٔ دید تا بتواند ترجمهٔ رضایت بخش‌تری به دست آورد که به لحاظ منظورشناسی کفایت داشته باشد. این ترجمهٔ بسنده به لحاظ متنی بهتر از هر آن چیزی است که بتوان با استفاده از معادل‌های بدیهی‌تری تولید کرد که مدل زبانی پیشنهاد می‌دهد. ترجمه‌ها چیزی بیش از المثنی یا بازسازی جمله‌های زبان مبدا هستند و پیکربندی جمله‌های متنی را بازتاب می‌دهند. حرکت جمله به جمله در ترجمه را فرایندهای بالا به پایینی تعیین می‌کند که مبنایش قواعد و میثاق‌های زبانی است _ قواعدی که در مورد مقوله‌های متنی خاصی در فرهنگ مقصد عمل می‌کند. در مدل زبان شناختی، فرایند پایین به بالا را پیش‌فرض می‌گیرند که با واژه و معنای مشخص آن شروع می‌شود.

در مدل زبان شناختی متن، معنا جمله‌محور نیست و تعادل معنایی در سرتاسر متن پخش می‌شود. معنا، به جای اینکه در واژه‌ها و جمله‌ها به صورت جداگانه نهفته باشد، به صورت کلی در متن جریان دارد. آنچه در واقع در حین ترجمه به متن مقصد منتقل می‌شود ارزش معناییِ آمیخته و مرکب و نیز نقش منظورشناختی متن مقصد است. ترجمه با نقش کلیِ متن اصلی به عنوان عامل تعیین کننده، به صورت کلیت معنایی و منظورشناختی جدیدی در اجتماع زبان مقصد بازسازی می‌شود. روساخت بازسازی شده در واقع انتقال جمله به جملهٔ متن اصلی نیست، بلکه بازآفرینی بالا به پایین متن از رهگذر انتخاب هدفمند ذخائر زبان مقصد به شمار می‌رود. انتخاب ذخائر زبانی از طریق ترجمهٔ مجازی (مدل ذهنی) در ذهن مترجم هدایت می‌شود. ذخائر زبانیِ مقصدْ ترجمهٔ مجازی را مانند جامه‌ای می‌پوشاند و بعد ترجمه به عنوان متن واقعی خلق می‌شود.

این مدل به این دلیل مدل زبان شناسی متن نامیده می‌شود که بسط مدل زبان شناختی است. همچنین بازتاب گسترش ترجمه پژوهی به حوزهٔ تحلیل گفتمان و منظورشناسی است. مدل زبان شناختی متن با مدل زبان شناختی از این نظر متفاوت است که مفهوم گسترده‌تر متن‌محور را در نظر دارد و ساخت‌بندی‌اش از مفهوم معادل ترجمه‌ایْ واقع گرایانه‌تر است. این روش، معادل را در سطح متنی و ارتباطی برقرار می‌کند نه در سطح واژگانی و جمله‌ای. رویکرد زبان شناختی متن ابزارهای تحلیلی قدرتمندتری در مطالعهٔ ترجمه نسبت به زبان شناسی جمله فراهم می‌کند. شباهت‌ها و تفاوت‌های بین دنیای متنی فرهنگ‌های مبدا و مقصد کمتر قابل پیش‌بینی است و حد و مرز مشخصی ندارد. صد البته این امر جزئی از ذات متن است. متن‌های مبدا و مقصد کاملاً محصول قواعد زبانی نیستند. در بیشتر ترجمه‌ها باید سیمای مبتنی خاص فرهنگ مقصد را شبیه‌سازی کرد. قواعدی که به مترجم نشان می‌دهد هر بار چگونه سیمای متنی درست را تولید کند، هنوز نوشته نشده است. وقتی کسی به محدوده فراتر از جمله می‌رود. مدل زبان شناسی نمی‌تواند پیش‌بینی کند که ترجمه واقعی در سطح تخصصی بالا چگونه خواهد بود.

مدل زبان شناختی و مدل زبان شناختی متن با معنا برخورد متفاوتی دارند. ترجمه در مدل زبان شناختی متن مستلزم انتقال معنا نیست، بلکه ارزش ارتباطی متن مبدا است که انتقال داده می‌شود. منظور از این اصطلاحْ بافت‌‌گذاری ارتباطی واژه‌ها و معنا در گفتمان است. ارزش‌های ارتباطی عبارت‌اند از عناصر تشکیل دهندهٔ معنا که در کلیت سطح متنی و در بافت ارتباطی به جشم می‌خورند. می‌توان گفت، همان‌گونه که در برخی از محافل زبان شناسی رسم است، باید محدودهٔ زبان شناسی را گسترش دهیم تا تمام متغیرهای مربوط به ارتباط انسانی را در بر بگیرد. در آن صورت می‌توان ادعا کرد وجود حوزهٔ‌ جداگانه‌ای به نام زبان شناسی متن منتفی است. اما ناگفته پیدا است که با توجه به ویژگی‌های زبان شناسی متن، بهتر است مدل زبان شناختی متن در ترجمه را رویکرد متمایزی در نظر گرفت. چهارچوب ارجاع آن نظام زبان شناختی نیست، بلکه نظام‌های متنیِ دو اجتماع ارتباطی است. نظام‌های متنی مجموعهٔ گسترده‌ای از انتظاراتی هستند که کاربر متن انتظار دارد شکل خاصی داشته باشند. مترجم این انتظارات را در ذهن خود دارد و براساس آن درگیر فرایند متنی انتقال و تولید متن می‌شود. متن مقصد در دید مترجم متنی است که به عنوان پاسخی به متن دیگر به او القا می‌شود. مترجم متنیت متن مقصد را از طریق میانجی‌گری بین دو نظام متنی تسهیل می‌کند. ترجمه‌ها طبق این مدل، تولیدات متنی‌ای هستند که متن به مترجم القا می‌کند.

در این گفتار سه مورد از مدل‌های ترجمه بررسی شد. مدل‌های دیگری که به همین اندازه شایان اهمیت هستند عبارت‌اند از مدل‌های زبان شناختی، فرهنگی- اجتماعی، رایانشی و زبان شناختی اجتماعی که بررسی آن‌ها فرصت دیگری می‌طلبد.

 

 


 

منابع:

هاشمی میناباد، حسن (1399)« توانش ترجمه: نگاهی به صلاحیت‌های مترجم»، دانش نشر، ش ۶، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

Neubert, Albrecht and Gregory M, Shreve (1992) Translation as Text, Kent, Ohio and London: the Kent University Press.

 

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی | بعدی

به اشتراک بگذارید

قبلی / بعدی

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram