شبزندهداری فینگانها، بیداری فینگانها، احیای فینگانها؟ یا هیچکدام؟
تعمقی در ترجمهی عنوان آخرین رمان جیمز جویس: فینگنز ویک
«امروز مامان مرد، شاید دیروز؛ نمیدانم. تلگرامی از آسایشگاه دریافت کردم: ”مادر مرد، خاکسپاری فردا، با عرض تسلیت و احترام“ هیچ چیز دیگری ذکر نشده، شاید دیروز مرده.
«آسایشگاه سالمندان در ”مارنگو“ است، هشتاد کیلومتری الجزیره، اتوبوس ساعت دو را سوار میشوم و بعد از ظهر آن جا خواهم رسید. بهاین ترتیب، شب را میتوانم بیدار بمانم و فردا عصر برگردم.»۱
پس از آنکه شخصیت رمان بیگانه، نوشتهی آلبر کامو، خبر مرگ مادرش را دریافت میکند، تصمیم میگیرد خود را با اتوبوسِ ساعت دو به آسایشگاه سالمندان و کنار جسم بیجان مادر برساند و تا صبح در کنار او بیدار بماند و آیین vigil یا wake را اجرا کند.
چند صفحه بعد، شخصیت رمان بیگانه، با مدیر آسایشگاه سالمندان دیدار میکند و مدیر پس از بیان توضیحات لازم، تصمیم میگیرد او را با جسد مادرش تنها بگذارد. پیش از رفتن به او میگوید: «مراسم خاکسپاری طبق معمول برای ساعت ده صبح تنظیم شده است. اینطوری تو هم وقت داری که آیین vigil یا wake را بجا آوری.» مراسم یا آیین wake را باورمندان مذهب کاتولیک، پس از مرگ یکی از نزدیکان و پیش از خاکسپاریاش برگزار میکنند، بدین ترتیب که اعضای خانواده و اطرافیان مرده در کنار جسدش بیدار میمانند و تا صبح برایش دعا میخوانند.
این آیین که در نیمهی اول قرن بیستم با جدیت بیشتر و با رعایت همهی جزئیاتش اجرا میشد، در ایرلند با مصرف انفیه همراه بود. خانوادهی متوفی وظیفه داشتند که برای شرکتکنندگان مقدار فراوانی انفیه فراهم کنند به این هدف که آنها بتوانند تا صبح بیدار بمانند.
واژهی wake تاکنون به شبزندهداری، شببیداری، احیا، مردهپایی و موارد دیگر ترجمه شده است. اما اینها هیچکدام جامع و کامل نیستند و معانیای چون حضور در کنار جسد مرده، تا صبح سوگواری کردن و دعا خواندن بهمنظور حرمت و پاسداشت از او را در خود ندارند. البته، با توجه به این واقعیت که در فرهنگ سوگواری ما چنین مراسمی دقیقاً اجرا نمیشود، یعنی جنازه را آراستن و شبی را تا صبح در کنار او به دعاخوانی گذراندن ــ کاری که ما پس از خاکسپاری مرده انجام میدهیم ــ شاید واقعاً نتوان به کلمه یا عبارتی که کامل و جامع باشد دست یافت. اما احتمالاً عبارت «شبِ مردهپاسی» بتواند به مفهوم آن نزدیک شود، یعنی شبی که با مراقبت و بهمنظور حرمت از مرده تا صبح در کنار او طی میشود.
میان رمانهای جویس ارتباطات بینامتنی فراوان وجود دارد. از این جهت، هنگام ترجمهی یولسیز پیش میآید که خواننده را به دیگر آثار او، ازجمله، آخرین رمان جویس، فینگنز ویک، ارجاع دهم و منظور اصلی از نوشتن این مطلب، تعمق، تفحص و انتخاب جایگزین مناسب برای عنوان رمان فینگنز ویک است. مثلاً جویس در رمان یولسیز، فصل سیزدهم (ناسیکا) به شبِ مردهپاسی و استفاده از انفیه در آن شب اشاره میکند.۲ یا در فصل سوم یولسیز (پروتیوس) وقتی استیون، هنگام قدمزدن در امتداد ساحل سندیمونت به لب دریا میرسد، فکر میکند به اندازهی کافی راه رفته است. پس، از آنجا و از کنار دیوار جنوبی، رد پای خود را دنبال میکند و برمیگردد. دیوار مذکور که در نیمهی اول قرن نوزدهم از چوب ساخته شده و در نیمهی دوم با سیمان بازسازی شده است، در داستانهای دیگر جویس، همچون دابلنیها و فینگنز ویک، نیز آمده است. مثال دیگر در فصل دوم (نستور) است، جایی که استیون فکر میکند: «فرد بیزار از نوع خود از آنها به جنگل جنون گریخت»۳ که آن فرد جانتان سویفت است. پس از این، بلافاصله به یاد «هوینیم» از سفرهای گالیور، نوشتهی سویفت میافتد. نقش جانِتان سویفت در رمان فینگنز ویک در مقایسه با نقش او در رمان یولسیز بسیار مهمتر است، چنانکه پروفسور جان هانت مینویسد، «احترام جویس به نویسندهی بزرگ انگلو ــ ایرلندی و دفاعش از او رشکبرانگیز است.»۴
نمونهی دیگر را در فصل ده (صخرههای سرگردان) از رمان یولسیز داریم. بلوم با خود فکر میکند که «زمانهی بدی بود آن موقعها. هی، هی. گذشت و تمام شد. میخوارههای بزرگ هم. مردان چهاربطری.»۵ اصطلاح «مرد چهاربطری» به فردی اطلاق میشود که میتواند در یک نشست، چهار بطری شراب بنوشد. این اصطلاح نیز در رمان فینگنز ویک آمده است. همانگونه که اشاره شد، در اینجا نیز، برای ارجاع دادن به آن رمان، به انتخاب جایگزینی مناسب برای عنوان آن نیاز است. اما قبل از آن، بیان شرح کوتاهی دربارهی مرجع اولیهی این عنوان و ویژگیها و ماهیت رمان ضروری است.
عنوان رمان فینگنز ویک از ترانهی کمدی ایرلندی-آمریکاییِ قدیمی با نام «تیم فینگنز ویک» یا «فینگنز ویک» است که نخستین بار در سال ۱۸۶۴ منتشر شده است. در این ترانه که آن را معمولاً در میخانهها میخواندند، فینگنِ مست از نردبانی پایین میافتد و میمیرد. در شبِ مردهپاسی او گروهی از حاضران مینوشند و مست میکنند و سپس با یکدیگر به زدوخورد میپردازند و از روی غفلت، سطلی پر از ویسکی بر زمین میافتد و مقداری از ویسکی بر جسد فینگن میپاشد. این حادثه باعث بازگشت دوبارهی فینگن به زندگی میشود.
جویس در عنوان این کتاب هم با کلماتْ بازی میکند. «finn یا آنگونه که در زبان فرانسه داریم، fin، یعنی پایان و egan از نظر آوایی شبیه again (بهمعنای دوباره) است که مجموعاً ترکیب متضادِ «پایان دوباره» را میسازد.»۶ ناگفته نماند Wake که آیینی است برای مردهها، در اینجا بهگونهای هجوآمیز اجرا میشود.
هری لوین، جویسشناس معروف، بر آن است که جویس در خلق رمانش «زبانی قانونشکنانه» به کار گرفته است و با حذف آپاستروف از واژهی Finnegans، اولین قانون را در همان عنوان کتاب شکسته تا «خواننده را برای رویارویی با اقتصاد متن رمان آماده کند.»۷ این اقتصاد دربرگیرندهی زبان نوشتار و گفتار آن است. در میان خوانندگان این اثر، جملهی معروف استیون هیث بهکرات مطرح میشود که «فینگنز ویک اثری است برای شنیدن نه خواندن،»۸ اما بهگفتهی سیمکن، «تأکید بیش از حد بر زبان شفاهیِ اثر کاری عبث است. شاید هیث مبالغه میکند، اما از آنجا که عنوان رمان گفته میشود، نه نوشته، و شنونده نمیتواند بفهمد که آپاستروف وجود دارد یا حذف شده است، نقطهنظر هیث مورد استقبال عمومی قرار میگیرد.»۹
بیشک دیدگاه هیث دور از واقعیت نیست، زیرا هنرمندان زیادی همچون گوِن کندی، از این اثر قطعات موسیقایی زیبایی خلق کردهاند. همینجا در پرانتزی بگویم که فینگنز ویک بستر بسیار مناسبی است برای خلق آثار هنری در عرصههای دیگر. برای نمونه، پیتر اُبراین، نویسنده و طراح و نقاش کانادایی روی صفحات این اثر، از هر عبارت و جمله، متناسب با درک خود طرحهایی چشمنواز میزند.۱۰
بهگفتهی مایکل گرودن، جویسشناس آمریکایی-کانادایی، «اگر یولسیز کتاب روز است، پس فینگنز ویک کتاب شب است و به همان سبکی که ستون فقرات یولسیز بر اودیسهی هومر استوار است، در پس فینگنز ویک هم اثری است با نام علم جدید از قرن هجدهم، نوشتهی جامبتیستا ویکو. اما این یکی فلسفی است، نه ادبی. ویکو معتقد بود که تاریخْ شکلی ادواری دارد و هر دوره از سه عصر تشکیل میشود، عصر خدایان، عصر قهرمانان و عصر انسانها و بهدنبال آنها عصر انتقالیِ کوتاهی داریم که آغازگر دورهی بعدی است. جویس با همان نگرش و شیوهای که در یولسیز کار کرده، در رمان فینگنز ویک هم به همانگونه عمل میکند. در یولسیز، شخصیتهایی همتراز شخصیتهای بسیار مهمِ هومر را در دابلن معمولیِ سال ۱۹۰۴ خلق کرده و «در رمان فینگنز ویک آن را تا نقطهای توسعه داده که همهی اعصار، مردم و شخصیتهای درون داستان میتوانند بهعنوان انعکاسی از یکدیگر دیده شوند. با پیروی از ویکو، همهی آنها طوری خلق شدهاند که همواره به آن ساختار چهار دورهای وارد میشوند. و این منظری بهغایت کمدی و مضحک بهدست میدهد، زیرا، اگرچه همهی لحظات یا عصرهای شاد عاقبت به عصر غمبار و تراژیک تبدیل میشوند، برعکس آن نیز رخ میدهد: هر فرد که در اوج است، سرانجام سقوط میکند و هر فرد که سقوط کرده است نیز عاقبت اوج میگیرد.»۱۱
گرودن معتقد است که «یکی از راههای نزدیک شدن به رمان فینگنز ویک آن است که بهعنوان خواب قلمدادش کنیم. روایت مثل خواب عمل میکند: سرشار است از تحریف، پراکندگی، پارهپارگی و تغییر جهتهای ناگهانی و مبهم. اگر بکوشیم آن را درک و تفسیر کنیم، هر جزئی از متن، مثل خواب، میتواند به بیش از یک روش تفسیر و تعبیر شود.»۱۲
او در ادامه میگوید، «اما اگر رمان فینگنز ویک یک خواب است، خوابی است که خواببیننده ندارد. به بیان دیگر، از آنجا که متن هرگز از خواب بیرون نمیآید، ما نمیفهمیم که چه کسی این خواب را میبیند. اگر ما هرگز بیرون از خواب نیستیم، محال است که جزئیات خواب را به هر چیزِ ”واقعی“ در زندگی هوشیار شخص نسبت بدهیم، کاری که هنگام تعبیر یا تفسیر خوابهایمان انجام میدهیم و یا زمانی که سعی میکنیم از بعضی جزئیات فصل پانزدهم (سرسیِ) یولسیز معنایی بیرون بکشیم. در رمان فینگنز ویک، از آغاز تا پایان، درون خواب میمانیم به این معنا که در سرتاسر آن درون منطق خواب باقی میمانیم، بدون هیچ توسلی به منبعی بیرونی. ممکن است نشانههایی از احساس گناه ببینیم، اما هیچ اطلاعی نداریم که خواببیننده برای چه چیزی احساس گناه میکند یا آیا آن احساسات به کارهایی که او در بخش بیدار زندگیاش انجام داده اصلاً ربطی دارد یا نه.»۱۳
گرچه بسیاری معتقدند که این رمان پلات و داستانی به شکل معمول رمان ندارد، گرودن معتقد است که «در آن نوعی طرح داستانی وجود دارد با شخصیتی بهنام اچسیای با آرمان سیاسی مبهم که در فینکس پارکِ دابلن دست به کاری میزند. او بهنظر، خود را در برابر دو زن جوان به نمایش میگذارد، یا آنها را که خود را به نمایش گذاشتهاند، تماشا میکند، یا جلوی آنها ادرار میکند یا جلق میزند یا مخفیانه آنها را که ادرار میکنند دید میزند. هرچه انجام داده یا نداده، غیرقطعی است، اما با همین عمل غیرقطعی اعتبارش را از دست میدهد. زنش تلاش میکند که از او دفاع کند. فرزندانش که در دورهی بعدی زندگی میکنند، باید با شایعاتی که علیه پدرشان گفته میشود، بسازند. دربارهی این حادثه حرف و حدیث بسیار است و مردم دنبال نشانههایی گواه بر گناهکار بودن یا بیگناهی اچسیای هستند.»۱۴
این اثر برخلاف سایر رمانها شخصیتی ندارد. آدمها مرتب در دیگران ادغام و با آنها قاطی میشوند. رویهمرفته، فینگنز ویک که جویس ۱۷ سال از عمرش را صرف نوشتن آن میکند، سالهاییکه بیماری گلوکوم بینایی او را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد و مجبور میشود با دو ذرهبین کلفت بخواند و بنویسد، اثری است سرگرمکننده و مفرح و در بسیاری از جاها، بینهایت زیبا. نویسنده در این رمان، با زبان کاری میکند که هیچکس تا به امروز حتا تصورش را هم نکرده است و نیز هیچکس نمیتواند آن را کامل درک کند. و بهقول فریتز سن (مؤسس بنیاد جیمز جویس در زرویخ و جویسشناس سرشناس) «فینگنز ویک کاملاً ورای درک است. بازسازی نقشه و لایههای معناییاش در زبانی دیگر و بهقدر کفایت، تقریباً ناممکن است. درمورد ترجمهاش نوعی توجیه و تبرئهی همگانی وجود دارد و از این رو هر تلاشی قابل تقدیر است. از نظر من، ترجمهی این اثر محال است، ولی باید به آن مبادرت ورزید، نوعی سندرم بکتی: سعی کن بهتر شکست بخوری.»۱۵
همانطور که در بالا ذکر شد، در این رمان نمیتوان بهآسانی به طرح داستانی یا پلاتی مشخص دست یافت، اما در سرتاسر آن یک بنمایهی مسلم از «فراز و نشیب» داریم. اولین مثال از بنمایهی مذکور در عنوان کتاب، Finnegans Wake، وجود دارد که واگویهای از همان ترانهی «Finnegan’s Wake» است. همانطور که ملاحظه میکنید جویس آپاستروف قبل از حرف s را حذف کرده است. ریچارد المن دربارهی کارکرد حذف آپاستروف میگوید: «آپاستروف حذف شد، زیرا هم بهمعنای مرگ فینگن بود و هم احیای همهی فینگنها.»۱۶ به عبارت دیگر، هم یادآور ترانهی مرگ فینگن و داستان شب مردهپاسی اوست و هم با حذف آپاستروف معنای بیداری و زنده شدن همهی فینگنها را منتقل میکند. با این عمل، ما دوباره بنمایهی «فراز و نشیب» و «شکل ادواریِ» مورد نظر ویکو را داریم.
در فصل سوم یولسیز (پروتیوس)، استیون در بحر تفکراتش با خود میگوید، «کتابهایی که میخواستی بنویسی با عنوانهایی از حروف الفبا. کتاب افِ او را خواندهای؟ اُ بله، اما من کیو را ترجیح میدهم. بله، اما دبلیو معرکه است. اُ بله، دبلیو.»۱۷ افکار استیون ما را به این نقطه میآورد که نوعی کدگذاری در عنوان رمان فینگنز ویک وجود دارد و این کدگذاریِ عنوان، متد و قواعد متن را هم نمایندگی میکند. با توجه به عنوان اثر دیگر جویس، موسیقی مجلسی، بهنظر جویس از استعداد چندظرفیتی خود در نامگذاری کتابهایش آگاه بوده است. با کمال تعجب، او نزد برادرش، استنیسلاس، اعتراف میکند: «دلیلی که من موسیقی مجلسی را برای عنوان کتاب دوست ندارم این است که زیاده مطیع است. عنوانی را ترجیح میدهم که تا اندازهای رها باشد و از کتاب سرپیچی کند، بیآنکه آن را بهکلی دستکم بگیرد.»۱۸
جویس به مکس ایستمن گفته است: «هنگام نوشتن از شب، بهطور قطع نمیتوانستم، یعنی احساس میکردم که نمیتوانم، واژهها را در ارتباطات معمولشان به کار برم. استفادهی معمول از کلمات نشان نمیدهند که چیزها در شب چگونهاند، در مراحل مختلفِ هوشیار، بعد نیمههوشیار، بعد ناهوشیار. به این نتیجه رسیدم که واژهها در نسبت و روابط معمولیشان با هم نمیتوانند کار را به انجام برسانند.»۱۹ این شیوه از روایت را در شکلی متفاوت در فصل پانزده (سرسی) و هجده (پنهلوپی) از رمان یولسیز هم داریم. در آن فصلها هم زمان رویدادها شب است و در هر دو فصل، داستان در حالت هوشیار-نیمههوشیار روایت میشود.
بهقول ریچارد المن در زندگینامهی جویس، وقتی جویس روی این اثر کار میکرد، کتابش را پیش آشنایانش «کارِ در حالِ انجام» معرفی میکرد. سموئل بکت که خود هنگام نوشتن این اثر بهدلیل ضعف شدید بینایی جویس یاریاش داده است، میگوید، عنوانِ «کار در حال انجام» مثال خوبی است از فرمی دارای عزم درونی جدی.»۲۰ درواقع، جویس به ما میگوید که این رمان «کار در حال انجام» را نمایندگی میکند. ناگفته نماند که خود جویس اولین نفری نبوده که این عنوان را روی اثرش گذاشته است، بلکه وقتی این اثر (هنگام نوشتن) با کار ناتمام همینگوی و دیگران در مجلهی ترنساتلانتیک ریویو بهصورت پاورقی منتشر میشده، فورد مدکس فورد آنها را «کار در حال انجام» مینامیده است. بهگفتهی المن، «جویس انتخاب فورد را آنقدر مناسب میدانست که تا پیش از چاپ کامل کارش، آن را بهعنوان نام رمان حفظ کرد.»۲۱
کلایو هارت معتقد است که «کار تا ابد در حال انجام است»۲۲ و هر مترجمی که اقدام به ترجمهی آن کند، باید مد نظر داشته باشد که کار ترجمهی آن پایانی ندارد. اگرچه بهگفتهی پتریک اُنیِل، «رمان فینگنز ویک قابل ترجمه نیست، تاکنون حداقل به شانزده زبان ترجمه شده است، و گرچه برای آسانی کار، آنها را ”ترجمه“ میخوانیم، تو گویی ترجمهی آن واقعاً میسر بوده است، فینگنز ویک نمیتواند ترجمه شود و فقط میتواند بازنویسی شود.»۲۳
این ایده دربارهی عنوان رمان هم صادق است. سم اسلُت، پروفسور کالج ترینیتی دابلن، جویسشناس برجسته، در پاسخ به سؤالم در همین راستا، در ایمیلی نوشت: «عنوان فینگنز ویک به دو چیز اشاره دارد: نخست اینکه فینگنها را مورد خطاب قرار میدهد و از آنها میخواهد که بیدار شوند: ”فینگنها، بیدار شوید!“ و دوم آپاستروف قبل از اس حذف شده است که در آن صورت میشود: ”ویْکِ فینگنها.“ گرچه برخی از مترجمان کلمهی wake را و حداقل یک مترجم (در آخرین ترجمهی فرانسوی آن) کل عبارت را ترجمه کرده است، در بیشتر ترجمهها عبارت به همان شکل اولیهاش باقی مانده است.» جویس خود در نامهای به فریتز وندرپیل نوشته است: «عنوان این اثر، همزمان، دلالت دارد بر بیداری و بیدار شدن فین، که قهرمان افسانهای سلتیک-نوردیک ماست.»۲۴
با توجه به شرحی که دربارهی آیین ویک یا شبِ مردهپاسی داده شد، با برگرداندن آن به عبارتی همچون شبزندهداری فینگنها (یا فینگانها)، به معنای واقعی واژهی wake نزدیک نمیشویم و حتا اگر با اغماض بپذیریم که «شبزندهداری» صرفاً یعنی تا صبح بیدار ماندن، آن مراسم سوگواری و دعاخوانیِ در برِ مرده را با خود منتقل نمیکند. از سوی دیگر، با توجه به آنکه احتمالاً جویس آپاستروفِ بعد از فینگن را بهعمد حذف کرده، در آن صورت، حرف s پس از «فینگن» بیانگر مالکیت است که میشود «بیداریِ فینگن» و واژهی «فینگن» نباید جمع بسته شود. مشکل دوم این است که اگر منظور جویس خطاب قرار دادن فینگنها باشد و یا هر دو منظور را مد نظر داشته باشد، «شبزندهداری فینگنها» یا «بیداری فینگنها» یا «احیای فینگنها» آن معنای خطابی را در خود ندارد و علاوه بر ایراد قبلی، با این ترجمهها یکی از معانی احتمالی را حذف میکنیم. بدین ترتیب، شاید معتبرترین و مطمئنترین ترجمه بهخصوص در زبان و فرهنگ فارسی، که در آن آیین wake وجود ندارد، همان فینگنز ویک باشد.
منابع:
۱. کامو، آلبر. بیگانه، ابطحی، شادی، تهران، دنیای نو: ۱۳۹۹
- Hunt, J. (2023). The Joyce Project. Retrieved from James Joyce’s Ulysses Online: https://www.joyceproject.com/notes/060066snuff.htm
- James Joyce Ulysses. Ed. by Hans Walter Gabler. New York: Vintage Books, 1986, P.33
- Hunt, J. (2023). The Joyce Project. Retrieved from James Joyce’s Ulysses Online: https://www.joyceproject.com/notes/030061furiousdean.htm
- James Joyce Ulysses. Ed. by Hans Walter Gabler. New York: Vintage Books, 1986, P.197
- McMillan, Eric. Finnegans Wake, Retrieved from The Greatest Literature of All Time: http://www.editoreric.com/greatlit/books/Finnegans Wake
- Levin, Harry. James Joyce: A Critical Introduction, Norfolk, Conn., New Directions, 1960, P. 189
- Heath, Stephen. “Ambiviolences: Notes for Reading Joyce,” in Post Structuralist Joyce, ed. Derek Attridge and Daniel Ferrer. Cambridge, Cambridge University Press, 1984, P. 58
- Simpkins, Scott, James Joyce Quarterly: “The Agency of the Title: Finnegans Wake” Vol. 27, No. 4, Finnegans Wake Issue (Summer, 1990), pp. 735ــ743
- O’Brien, Peter. Retrieved from Lots of Fun with Finnegans Wake: https://tpob.me/lotsــofــfunــwithــfinnegansــwake/
- Groden, M. Introductory Notes on Finnegans Wake. Retrieved from Michael Groden Online: http://www.michaelgroden.com/92Y/notes.html
- Groden, M. Introductory Notes on Finnegans Wake. Retrieved from Michael Groden Online: http://www.michaelgroden.com/92Y/notes.html
- Groden, M. Introductory Notes on Finnegans Wake. Retrieved from Michael Groden Online: http://www.michaelgroden.com/92Y/notes.html
- Groden, M. Introductory Notes on Finnegans Wake. Retrieved from Michael Groden Online: http://www.michaelgroden.com/92Y/notes.html
- Senn, Fritz. Interview With Fritz Senn by Lara May O’Muirithe. New Dublin Press: 2014
- Ellmann, Richard. Selected Letters of James Joyce. New York: The Viking Press, 2003.
- James Joyce Ulysses. Ed. by Hans Walter Gabler. New York: Vintage Books, 1986, P.34
- Ellmann, Richard. Selected Letters of James Joyce. Volume 2, New York: The Viking Press, 2003, p. 182.
- Ellmann, Richard. Selected Letters of James Joyce. Volume 2, New York: The Viking Press, 2003, p. 546.
- Beckett, Samuel, “Dante…Bruno. Vico…Joyce,” in Our Examination Round his Factification for Incarmination of Work in Progress, Norfolk, Conn., New Directions, 1934, P. 13
- Ellmann, Richard. Selected Letters of James Joyce. Volume 2, New York: The Viking Press, 2003, p. 182.
- Clive Hart, Structure and Motif in Finnegans Wake, Northwest University Press, Evanston, Illinois (1962)
- O’Neill, Patrick. Finnegans Wakes, Tales of Translation. Toronto: University of Toronto Press, 2022, p 32.
- Ellmann, Richard. Selected Letters of James Joyce. Volume 3, New York: The Viking Press, 2003, p. 473.
4 دیدگاه
عالی بود خانم پدرام نیا. زحمات شما برای ترجمه این شاهکار ادبیات ستودنی است.
به سهم خودم سپاسگزار و قدر دان زحمات شما هستم.
سلام ، وسواس شما برای یافتن ترجمه یا کلمه و عبارتی معادل عنوان کتاب در خور تحسین است. این همه کار صرفا برای ترجمه عنوان، حکایت از دقت و حوصله و شما و اهمیتی دارد که برای برگردان کتاب کشیده اید. با این همه من فکر میکنم همان عبارت شب زنده داری با همه نقصی که در رساندن مطلب دارد از اصلا ترجمه نکردن عنوان بهتر است. با این عبارت یا چیزی معادل آن خواننده را تا حدی به موضوع نزدیک می کنید و این بهتر از هیچ است.
ترجمه اولیس واقعا کار بزرگی است که در توان هر کسی نیست.
ممنون از این کار بزرگ شما دکتر پدارم نیا
…ترجمه “اولیس ” با تلمیحات بی نهایتش از کتاب مقدس و ادبیات کلاسیک یونان بسیار بسیار کار سترگی بوده است و هرچه زمان می گذرد خواننده فارسی زبان جویس ، به بزرگی و اهمیت کار دکتر پدرام نیا بیشتر پی می برد …سپاسگزار و وامدار زحمات شما هستم .