لوگو کتابخانه بابل

نقد رمان

دنیای قشنگ نو

در حسرت بازگشت به مالپاییس

در حسرت بازگشت به مالپاییس – «چیز نابی خورده‌ای؟»– «تمدن خوردم»– «چی؟»– «تمدن مسمومم کرد؛ آلوده شدم»این گفتگوی میان برنارد و وحشی است. دو شخصیت

سهراب کشی

خارهای زهردار هرز تیغ‌زار

خارهای زهردار هرز تیغ‌زار   دائرةالمعارف‌ها و کتاب‌های درسی به ما می‌گویند حماسه‌ها نوشته می‌شوند تا هویتی برای ملتی خلق کنند، تا حس پیوند معناداری

الفبای فلسفه

الفبای فلسفه

الفبای فلسفه   ــ آیا کتاب‌هایی که نامی تا این حد فریبنده دارند، دیدگاهی ساده‌شده و سطحی از فلسفه ارائه می‌دهند؟ بله. به احتمال خیلی

پرسش‌های اولین و آخرین

همهٔ حرف‌های براین مگی

همهٔ حرف‌های براین مگی   براین مگی شاعری کرد اما شاعر نماند. سیاست پیشه کرد اما سیاستمدار نشد. می‌گفت سیاستمدار شدن رؤیای بچه‌مدرسه‌ای‌هاست که وقتی

زندگی جای دیگر است

ازخودبیگانگی یک شاعر

ازخودبیگانگی یک شاعر   «شعر سرزمینی است که در آن هر گفته‌ای تبدیل به واقعیت می‌شود. شاعر دیروز گفته‌است: زندگی همچون گریه‌ای بیهوده است؛ و

آپاراتوس

سیاست، سلطه و تلفن همراه

سیاست، سلطه و تلفن همراه   چه دلیلی دارد که اجازه دهیم کسانی بر ما حکمرانی کنند؟ به این پرسش پاسخ‌های مختلفی می‌توان داد. مثلاً

بینوایان

چه وقت باید یک رمان را دوباره خواند؟

چه وقت باید یک رمان را دوباره خواند؟   هوگو در نامه‌ای به ناشر ایتالیایی «بینوایان» می‌نویسد: «هر جا که مردها دچار یأس و فراموشی

کتابخانه بابل

کتابخانه یا برج؟

کتابخانه یا برج؟   فرض کنید با چنین متنی روبه رو شوید: «کتابخانهتنهاچیزیکهدوربارهدربمبئیاینبناینویسندهمدورنامحدودامادایرهمی‌توانستمتصورفرسنگهااینکتابمعبدبودکهمیتوانستدورانیاستکنموسالهایشبستهکتابیمتناوبدرحریقیسروانتسباشدباستانییادورانیبودمیشودویرانشدهبود»نظرتان چیست؟ کاملاً بی‌معنا و غیرقابل‌خواندن؟ درست است اما قبول کنید که همین

بی در کجا

ادوارد سعید، و خودِ خودش

ادوارد سعید، و خودِ خودش   مرثیۀ محمود درویش را در سوگ ادوارد سعید با دکلمۀ خود شاعر شنیده‌اید؟ شعری استثنایی‌ست. دکلمه‌اش هم. اما اینجا

مارش رادتسکی

زوال تولستوی

زوال تولستوی   رمان‌های سقوط و زوال همیشه تاریک‌اند، «مارش رادتسکی» از همه تاریک‌تر. فرض کنید تولستوی با عینک کافکا بنویسد. نه از آن شادی