تقلید خلاقانه
داستایفسکی چگونه به شخصیتی مانند استاوروگین رسید؟ در زمان نوشتن «شیاطین» به چه چیزهایی میاندیشید؟ صحنههای وهمزده و تکاندهندهی «شیاطین» از کجا آمدهاند؟
برای پاسخ به این پرسشها منابع محدودند:
۱- منابع تاریخی: وقایع سیاسی و اجتماعی، روزنامهها، نوشتههای دیگران و …
۲- منابع شخصی: نامهها، خاطرات و یادداشتهای داستایفسکی و نزدیکان او
۳- آثار داستایفسکی: از جمله خود «شیاطین» که رگههایی از سبک زندگی و تفکر داستایفسکی در آنهاست.
آیا منبع دیگر هم هست؟ بهظاهر نه. اما یک نویسندهی خلاق پاسخ دیگری خواهد داشت: «بله. یک منبع دیگر هم وجود دارد: تخیل». این همان منبعی است که جی. ام. کوتسی برای بازسازی شرایط ذهنی داستایفسکی پیش از نوشته شدن «شیاطین» بیشترین بهره را از آن میبرد. او هم سراغ منابع تاریخی رفته و هم از آثار داستایفسکی استفاده کرده اما منبع اصلی او در رمان «استاد پترزبورگ» تخیل خلاق اوست. میپرسید «چگونه میشود از تخیل برای بازسازی یک واقعهی تاریخی استفاده کرد؟» توضیح میدهم.
کوتسی از درون اسناد تاریخی و نامههای داستایفسکی تعدادی رخداد مهم بیرون کشیده و آنها را با یکی دو رویداد از زندگی خودش (از جمله مرگ پسرش) آمیخته و پشتسرهم چیده است. در مرحلهی بعد تلاش کرده که از روی آثار داستایفسکی و واکنشهای نوشتاری او به دنیای اطرافش (نامهها، یادداشتها، مقالهها)، شکل و شیوهی تفکر داستایفسکی را بازسازی کند. او با نوعی مهندسی معکوس، از آثار داستایفسکی به شیوهی تفکر او رسیده و با تجارب نویسندگی خودش به این شیوهی تفکر پر و بال داده و در نهایت شخصیتی ساخته که میتوان آنرا «داستایفسکی/کوتسی» نامید. پس از اینکه این شخصیت کامل شده او را به درون رمان فرستاده و با تکتک وقایع و رویدادهایی که پشتسرهم چیده روبرو کرده است. اینجاست که تخیل خلاقش به کمکش آمده تا بتواند در مواجهه با هر رویداد حدس بزند که واکنش ذهنی و عملی داستایفسکی چه بوده است. در واقع او تلاش کرده که در این رمان به جای داستایفسکی و مانند او بیندیشد و در نهایت کشف کند که استاوروگین از کجا آمد و «شیاطین» چگونه نوشته شد. «استاد پترزبورگ» اثری بسیار جسورانه است: آزمایشگاهی که در آن نویسندهای برجسته تمام تلاشش را کرده که خلاقانه از یک غول ادبی تقلید کند.