یک قهرمان تازه
یک قهرمان تازه ویلیام پالی میگفت که اگر یک ساعت را در نظر بگیرید و به پیچیدگی و هماهنگی اجزایش آگاه باشید – به
یک قهرمان تازه ویلیام پالی میگفت که اگر یک ساعت را در نظر بگیرید و به پیچیدگی و هماهنگی اجزایش آگاه باشید – به
حرکت بر مرزهای شرّ فیلسوفها قائل به دو نوع شرّ در جهان هستند: «شرّ اخلاقی» مثل کشتار که ناشی از عمل اختیاری انسان است
موهبت توقف شر مثل وبا از دل یک نفر به ذهن او سرایت میکند و از ذهن او به ذهن تمام آدمهایی که متقاعد
همه چیز را میدانست؟ از دیوار برلین فقط چند متر یادگاری سر جایش مانده. آجرهایش را بهیورو میفروشند. الکساندر پرده را کنار میزند از
ببر، ببر سفید فرض کنید در جایی چشم به جهان بگشایید که حق رؤیا داشتن و آرزو کردن و اساساً هر انتخابی از همان
سه قطره خون قطرهقطرهقطرهسیاهِ جوهری گشتوگذار فکر، جمعآوری واژهها و عبارات و اصطلاحات، نشستن و برخاستن با آدمهایی از قشرهای مختلف، خواندن، گوش سپردن،
در حسرت بازگشت به مالپاییس – «چیز نابی خوردهای؟»– «تمدن خوردم»– «چی؟»– «تمدن مسمومم کرد؛ آلوده شدم»این گفتگوی میان برنارد و وحشی است. دو شخصیت
بلیت یکسرهای به سوی غمآوا اگر نویسنده باشید و بخواهید فضایی خلق کنید که شخصیت داستانتان در آن و در مدتی کوتاه از خامی کودکانهای
ازخودبیگانگی یک شاعر «شعر سرزمینی است که در آن هر گفتهای تبدیل به واقعیت میشود. شاعر دیروز گفتهاست: زندگی همچون گریهای بیهوده است؛ و
ادوارد سعید، و خودِ خودش مرثیۀ محمود درویش را در سوگ ادوارد سعید با دکلمۀ خود شاعر شنیدهاید؟ شعری استثناییست. دکلمهاش هم. اما اینجا