همدردی با درد
همدردی با درد درد چیزی اجتنابناپذیر است. درد پدیدهایست که ناگزیر در زندگی هر فردی هست و خواهد بود. درد پدیدهایست تکوجهی. دردی که از برخورد چاقو با انگشتم احساس میکنم، تصویر کاملی از درد است. درد همیشه منشأ
همدردی با درد درد چیزی اجتنابناپذیر است. درد پدیدهایست که ناگزیر در زندگی هر فردی هست و خواهد بود. درد پدیدهایست تکوجهی. دردی که از برخورد چاقو با انگشتم احساس میکنم، تصویر کاملی از درد است. درد همیشه منشأ
ماکیاولی و رنسانس امروزه بسیاری از کشورهای جهان در نام خود عنوان جمهوری را یدک میکشند و جنبشها و احزاب سیاسی بسیاری در اقصینقاط جهان از عنوان جمهوریخواه برای توصیف فرم سیاسی مطلوب خود و نیز بیانِ نظریِ نحوهی
تاریخ علیه تاریخ کمتر اندیشمند معروفی به اندازهی ابنخلدون متحمل نسیان و بیاعتنایی غریب نسلهای پس از خود شده است. از این حیث او را میتوان نمونهای منحصربهفرد دانست. البته این از بدبیاری ابنخلدون بود که در زمان افول
گفتگوی آدمکش و فیلسوف آنچه راسکولنیکف را بدل به جذابترین قاتل تاریخ میکند یک پرسش فلسفی مشخص است: «چرا نباید انسان دیگری را بکشم؟». هرچند ممکن است این پرسش یکسره هولناک بنماید، اما این درست همان پرسشی است که
پیامبر مسلح چگونه میتوان از چاهویل جنگ، و آن هم هولناکترین و خانمانبراندازترینِ جنگها، یعنی جنگ داخلی، بصیرتهای درخشان فلسفی استخراج کرد؟ مگر نه این است که وضعیت اسفناکی همچون جنگ داخلی، در تضاد کامل با پیششرطهای لازم برای
دموکراسی و شرم آیا حقیقتاً با برقراری دموکراسی میتوان به سعادت سیاسی دستیافت یا اینکه دموکراسی صرفاً وسیلهایست که چونان چاقوی جراحی ممکن است بهجای مداوای بدنِ بیمارِ اجتماعِ سیاسی، سبب مرگ آن شود؟ اینکه میگویند زادگاه دموکراسی، یونان
نیرنگ هستی و اضطراب عدم علوم مختلف هرکدام پرسش «چیست؟» را در مورد بخشی از موجودات به کار میبرند و سعی در تبیین چیستی هستندگان مختلف دارند. اگر از علم بپرسید در پس این موجودات و فراتر از آنها
اگر دانه نمیرد… آیا خدا وجود دارد؟ این پرسش مانند یک تبر بر ذهن داستایفسکی فرود میآید و آنرا پارهپاره میکند. هر پاره روی صفحات کاغذ کشیده میشود و به گوشهای میافتد. رد تمام پارهها روی کاغذ مانده است
حیوان و حاکم مضمون دو جملهی معروف ارسطو را در سطور آغازین سیاست یه یاد بیاورید: «انسان حیوانیست سیاسی» و «انسانی که فاقد شهر باشد، یا دد است یا خدا». هابز در لویاتان این تزهای ارسطویی را واژگون میکند.
مرلوپونتی: گوشت جهان ما چگونه جهان را ادراک میکنیم؟ شاید بشود گفت آن تصور بنیادینی که وجه تمایز پدیدارشناسی از تمام سنتهای فلسفی دیگری است که به ادراک میپردازند، این است که پدیدارشناسی درست همین پرسش را بلاموضوع میداند.