کتاب کتابها
کوندرا در زندگیاش کارهای زیادی کرده است.
یک رسالهی فلسفی نوشته در ضدیت با ایدهی «بازگشت جاودان» نیچه. او میگوید اگر قرار باشد هر رویداد زندگی ما بینهایت بار بازگردد، باید خیلی مراقب هر عقیده و رفتارمان در طول زندگی باشیم. این مراقبت گاهی چنان سنگین خواهد شد که کمرمان را خرد خواهد کرد. ما همواره برای مقابله با این «سنگینی»، به مقداری آزادی و «سبکی» نیاز داریم حتی اگر تحملناپذیر باشد. او در این رساله از مثالهای داستانی زیادی استفاده میکند تا نشان دهد زندگی عاشقانهی سنگین یا سبک، به چه صورت است.
او یک رمان عاشقانه هم نوشته است که در آن روابط عاطفی و جنسی چهار نفر را در برهههای زمانی مختلف و به خصوص در یک برههی سیاسی خاص روایت میکند. راوی این رمان، مدام روایت را قطع میکند تا با یک بحث فلسفی عمیق، مختصات روابط این چهار نفر را نشان دهد و از چیستی عشق و عاطفهی آنها با خواننده سخن بگوید.
او همچنین یک رمان سیاسی نوشته که در آن اتفاقات دوران موسوم به «بهار پراگ» و حملهی شوروی به این شهر، بر بستر روابطی عاشقانه و شخصی روایت شده است. او در این رمان دربارهی نحوهی کارکرد «ایدئولوژی»، مختصات آن و پیامدهایی که در یک جامعه دارد، بحث میکند: چگونه یک حکومت ایدئولوژیک شکل میگیرد و بر چه پایههایی پایدار میماند.
در نهایت او یک رسالهی آموزشی هم نوشته و در آن، برای خوانندهاش توضیح میدهد که شخصیتپردازی در رمان چگونه باید باشد و به چه صورت یک روایت عاشقانه را میتوان با یک بحث فلسفی درآمیخت. او مدام از یک داستان عاشقانه مثال میآورد و با حوصله شخصیتهای این داستان را (که خودش نوشته) تحلیل میکند و به خواننده میگوید که چگونه آنها را ساخته و در یک روایت عاشقانه-سیاسی-فلسفی قرار داده است.
نام تمام این کتابها «بار هستی» (یا درستتر: «سبکی تحملناپذیر هستی») است. کتابی که از هر طرف به آن نگاه کنید یکی از این کتابها را خواهید دید و متعجب خواهید شد که یک نویسنده چگونه میتواند این سبکها و روشهای متفاوت را این چنین استادانه با هم در آمیزد و یک شاهکار ادبی-فلسفی خلق کند.
کوندرا در زندگیاش کارهای زیادی کرده اما نوشتن کتابی که گاهی زیر بار سنگینی آن خم میشوید و گاهی سبکیاش برایتان تحملناپذیر میشود، قطعاً مهمترین آنهاست: کتابی که کمی از «چنین گفت زرتشت» سنگینتر و کمی از «دن کیشوت» سبکتر است.