پوست فاشیسم، گوشت فاشیسم
نزد باتای جامعهی تولیدگر به دو بخش تقسیم میشود، جامعهی همسان که بر مبنای ارتباط با مناسبات تولیدی تعیین میگردد و جامعهی ناهمسان یا دگرسان که شامل تمامی عناصر خارج از [یا مخالف با] این مناسبات است. باتای میگوید که همین صورتبندی اجتماعی خود پیشدرآمدی بر سیاست و اقتدار است. زیرا که جامعهی همسان برای اتحاد و حفظ چرخهی تولید پیوسته نیازمند تحکم بر عناصر اخلالگر است. به واقع دولت برآیند خواست عناصر حاکمیت همچون پادشاه، رهبر و غیره برای کسب مشروعیت است. در این میان جامعهی دگرسان جمعیتی شامل دیوانگان، شورشیان و حتی رهبران فاشیست است که رفته رفته به دلیل رانده شدن عناصری از جامعهی همسان به آن، حجیمتر میشود. این تزلزل -یعنی تبعید عناصری از جامعهی همسان به دگرسان- در واقع مقدمهی ظهور فاشیسم است. از همین رو هم هست که نزد باتای فاشیسـم شامل رگههایی از هــر دو ســاحت است. وضعیتی که شاکلهی اقتصادی آن [فرمِ آن] را جامعهی همسان میسازد و درونمایهاش را که چیزی جز افراط، تولید مازاد و قربانیگری نیست، جامعهی ناهمسان فراهم میآورد. کهنالگویی که بنا بر آرای روانکاوان در قامت یک شخص بازمیگردد تا شکلی دیگر از اقتدار را صورتبندی کند، یعنی اقتداری که در امتداد با یک اقتصاد ضدانسانیست. اقتصادی که بر طبق برآورد باتای اقتصاد احتکار انرژیست، چیزی شبیه به عملکرد اقتصاد کلاسیک یا بورژوایی که مبنایی جز تولید و مصرف ندارد.