لوگو کتابخانه بابل

پرسش‌های بوطیقای داستایفسکی

پرسش‌های بوطیقای داستایفسکی

پرسش‌های بوطیقای داستایفسکی

 

ایوان کارامازوف: فئودور؟ فئودور؟

داستایفسکی: بله قربان!

– چیزهایی را که باید از قول من در رمانت بگویی و کارهایی را که باید به من نسبت دهی، برایت تمام و کمال روی این برگه‌ها نوشته‌ام. ببر و دقیق بخوان و بدون این که کلمه‌ای را تغییر دهی، آن‌ها را در رمانت بنویس.

+ اما قربان! این درست نیست. قصد جسارت ندارم اما مطمئنم بسیاری از ایده‌ها و حرف‌های شما مخالف آن چیزی است که من می‌خواهم در رمانم بگویم. حرف‌های شما هم ایده‌های مرا تضعیف خواهد کرد و هم ساختار رمانم را به هم خواهد ریخت.

– چه اهمیتی دارد؟ مگر من تو را خلق نکرده‌ام که بیان‌گر ایده‌های من باشی؟

+ بله قربان. درست است که شما مرا خلق کرده‌اید اما من یک نویسنده‌ام. شما خواستید که باشم. قاعده این است که نویسنده شخصیت‌های رمانش را خودش خلق کند و به آنها یاد دهد چه بگویند و چه کار کنند تا پیام نویسنده در یک ساختار منسجم و باورپذیر منتقل شود. مخالفتی هم اگر هست باید در راستای تقویت مواضع نویسنده باشد و در نهایت به نفع ایده‌ی مرکزی رمان شود. اما من مطمئنم که مواضع و ایده‌های شما به نفع ایده‌ی مرکزی رمان نیست.

– آه فئودور. فئودور ساده‌لوح. اگر من تو را خلق نمی‌کردم و به تو نوشتن یاد نمی‌دادم تو الان کجا بودی که برایم از ایده‌ها و ساختار رمانت حرف بزنی؟ من مهم‌ترم یا تو؟

+ قطعاً شما. اما اگر مسئله ایده‌های من هم نباشد به هر حال ساختار رمان اهمیت دارد. آخر می‌دانید، چگونه بگویم، فقط شما نیستید که. قبل از شما برادرهایتان، پدرتان، برادر ناتنی‌تان و حتی آن کشیش دیوانه هم ادعا کرده‌اند که مرا آفریده‌اند و می‌خواهند در رمان حضور داشته باشند. خودتان بگویید، من چگونه می‌توانم این همه صدای مخالف و در عین حال معتبر را در یک رمان جا دهم؟ فکر نمی‌کنید کار در نهایت کمی شلخته و نامنسجم از آب دربیاید؟

– نمی‌دانم فئودور. ناسلامتی تو نویسنده‌ای. نه مرا حذف کن، نه برادرانم را و نه حتی آن کشیش بی‌مایه را. برو و فکری به حال رمانت بکن.

***

داستایفسکی چگونه موفق می‌شود چنین کاری را انجام دهد؟ چگونه می‌تواند از میان مکالمه و مخالفت این همه صدای معتبر که بر صدا و اهداف خود او ارجحیت دارند رمانش را بنویسد؟ چنین رمانی چگونه شکل خواهد گرفت؟ کتاب درخشان باختین پاسخی جذاب به این مسئله است. این که داستایفسکی چگونه می‌توانست این همه صدای معتبر و مخالف با عقاید خودش را در یک رمان جا دهد و انسجام و ساختار رمان‌هایش را هم حفظ کند.

 

قبلی / بعدی

به اشتراک بگذارید

قبلی / بعدی

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram