همدردی با درد
درد چیزی اجتنابناپذیر است.
درد پدیدهایست که ناگزیر در زندگی هر فردی هست و خواهد بود.
درد پدیدهایست تکوجهی.
دردی که از برخورد چاقو با انگشتم احساس میکنم، تصویر کاملی از درد است.
درد همیشه منشأ بیرونی دارد.
درد پایان رنج است و آغاز لذت.
بله. اما…
بیایید بپرسیم درد چیست؟ شده است به چیستیِ چیزی که همیشه در معرضش هستید فکر کنید؟ چیزی که بخشی از تصورات و خاطرات و احساسات آدم با آن یا در مقابل آن شکل گرفته است، چیست؟ آیا درد همیشه چیزی منفیست؟ یعنی چیزی که ذهن و تمام اجزای بدن انسان در برابرش بایستد و در جهت نابودیاش عمل کند. یا گاهی در فرهنگهای گوناگون ممکن است معنایی مثبت به خود بگیرد؟ آنچه امروز تصور رایج از درد است، در تعریف «سازمان بهداشت جهانی» از سلامتی منعکس شده است: «منظور از سلامتی، غیاب کامل درد و رنج است.» اثباتِ سلامتی، مبتنی بر نفیِ مطلق درد است، یعنی که بلندپروازانهترین سطح برای سلامت بشر هنگامی محقق میشود که با درد ــ یا همان دشمن سلامتی ــ آنقدر مبارزه کنیم که از بیخ از بین برود. پزشکی مدرن هم به کمک این تلقی از درد آمده و زمینهای به وجود آورده است که این رؤیا تا حد زیادی محقق شود. اگر درد آن چیزیست که آزاردهنده است، پس بشر باید همهٔ توان و دانش خود را وقف از بین بردن آن کند. در این تعریف متعارف و همگانی، «لذت» نقطهٔ مقابل درد است. جایی که درد پایان میپذیرد، لذت آغاز میشود. اما کسی هم پیدا میشود که بگوید درد لزوماً همیشه چیزی منفی نیست و ما خیال نکنیم عقلش پارسنگ برداشته؟ آیا اگر بگوید درد ممکن است چیز خوبی باشد و چیز خوشایندی نیز در خود داشته باشد، در دم مسخرهاش نمیکنیم؟ آرنه یوهان ویتِلسِن خطر کرده و در این کتاب ــ با رعایت همهٔ جوانب و محدودیتها ــ از این زاویه به «درد» نگاه کرده است. حالا اولین جملات این متن را نگاه کنید. نویسنده جای هر نقطه، علامت سؤال گذاشته است و کتاب را در پاسخ به این پرسشها نوشته است:
درد چیزی اجتنابناپذیر است؟
درد پدیدهایست که ناگزیر در زندگی هر فردی هست و خواهد بود؟
درد پدیدهایست تکوجهی؟
دردی که از برخورد چاقو با انگشتم احساس میکنم، تصویر کاملی از درد است؟
درد همیشه منشأ بیرونی دارد؟
درد پایان رنج است و آغاز لذت؟
اگر بهجای نقطه علامت سؤال را ترجیح میدهید، به کتاب «فلسفهٔ درد» نگاهی بیندازید.