نمایشنامهنویس رئیسجمهور
«هموطنان عزیز،
در طی این سالهای گذشته، رئیسجمهورهای قبلی در چنین روزی به شکلهای مختلف راجع به یک مضمون واحد برایتان سخن گفتهاند: این که کشور چقدر شکوفا شده، این که تولید فولاد به میلیونها تن رسیده، این که چقدر همه شاد و خوشبختیم، چقدر به حکومتمان اعتماد داریم و چه آیندههای درخشانی در برابرمان است. گمان نمیکنم مرا به این منصب خوانده باشید تا من هم به شما دروغ بگویم.»
این نخستین جملات واتسلاف هاول است در نخستین سخنرانی عمومیاش برای مردم چکسلواکی که زنده از شبکههای سراسری پخش شد و بعد در تمام اروپا بازتاب یافت. نویسندهای که در دوران سلطهٔ حزب کمونیست شماری از مهمترین نامهها و جستارهای سیاسی قرن بیستم را نوشت و در تاریکترین دوران پراگ، روشنفکران و شهروندان چک را به ترسپرهیزی و زیستن در دایرهٔ حقیقت فراخواند؛ دریچهای که گذار ذهنی از جهان بستهٔ کمونیستی را به سوی جامعهای دموکراتیک ممکن میساخت. بخش چشمگیری از جستارهای هاول زمینهساز تحولاتی مهم در تاریخ چک و شاید در اروپا بوده است. از بهار پراگ و جزئیات تأثیر هاول بر آن چیز زیادی در دست نیست، اما میتوانیم روح دگرگونشدۀ پراگ را پس از انتشار نامهٔ کمنظیر «دکتر هوساک عزیز» ببینیم. نامهای که در کنار جستار افسانهایِ «قدرت بیقدرتان» نیرویی احیاکننده را در جامعهٔ چک دمید و زمینهٔ روانیِ گذار از زیستن در چنبرهٔ دولتی سرکوبگر به دولتی دموکراتیک را در وجدان جامعه زنده کرد.
«نامههای سرگشاده» گزیدهای تاریخی از مهمترین نوشتههای واتسلاف هاول است؛ حاصل بیست و پنج سال مشاهدات و تأملات اوست و خواندن آنها سیر تحول فکری این نویسندهٔ بزرگ را هویدا میکند: از شهروندی تبعیضچشیده تا نمایشنامهنویسی کمابیش شناخته شده که شجاعانه در سختترین دورانها زبان به گفتن حقیقت میگشود، تا رئیسجمهوری سراپا آزادیباور. تمام این نامهها در مجموع مظهر ستیهندگی و آزاداندیشیِ بیمحابای هاول، و اعتقاد راسخ اخلاقی و تسلیمناپذیری و شهامتِ جوشان او هستند و متونی مهم در ادبیات وجدانی جهان به شمار میآیند؛ متونی که بهرغم گذشت چند دهه از انتشارشان همچنان وجدان جوامع آزاد و اختناقزدهٔ بشری را به درک و دریافتِ حقیقت و آزادی فرامیخوانند. نامههایی به آدرس همهٔ شهروندان جهان.