از روزنامهنگار و منتقد هنریِ مشهوری خواسته شده است تا در طی چند جلسه، گفتگویی مفصل و غامض با یکی از منحصربهفردترین چهرههای نقاشی مدرن تهیه کند. منتقد مربوطه چون شیفتهی آثار نقاش بزرگ است، سر از پا نمیشناسد چون تاکنون موفق به دیدن نقاش از نزدیک نشده است. او ابتدا گمان میکند که کار آسودهای برای تهیهی این سلسله گفتگوها دارد، اما پس از آغاز جلسات چیزی نمیگذرد که متوجه میشود در چه گرداب عظیمی از بینظمی و نبوغ گرفتار شده است. نقاش بزرگ مذکور عادتهای ویژهای در آداب روزانه دارد، چنانکه از دید ناظر بیرونی که همان منتقد بختبرگشتهی ما باشد، نبوغ او در بینظمی مطلق یا در آشوب است که محقق میشود. آتلیهی نقاش بسیار پریشان است، به در و دیوار آن رنگ پاشیده شده و تلی از کتاب و قلممو و کاغذ و اثاثیهی شکسته و خردهریزهای آن روی زمین انباشته شده است، چنان که حجم آنها تا زانو میرسد. نقاش اعتقاد دارد که نظم نبوغ او را سرکوب میکند. او زمانی که نقاشی نمیکشد، بسیار در عیش و عشرت و کامجویی افراط میکند (روشن است که نقاش در طی روزهای گفتگو با منتقد ما نقاشی نمیکشد!)، روزی چند وعده غذای سنگین به همراه الکل و هر آنچه به دستش میرسد میخورد و مینوشد، بیش از هر روز دیگر به پارتی میرود، و تا پاسی از شب بیرون از خانه به خوشگذرانی میپردازد. و تازه در پایان همین شبها غالباً به دوستانش ــ که عمدتاً چون او مست و عقلباختهاند ــ اصرار میکند که برای نوشیدنِ آخرین جام به خانهاش بیایند، تا به این ترتیب بتواند بیشتر با رفتن به بستر بجنگد. نقاش بدون قرص خوابش نمیبرد. او پیش از خواب، کتابهای آشپزی ــ که به نظرش بینهایت کسلکننده هستند ــ میخواند تا خوابش ببرد. تنها ورزشی که میکند قدم زدن روبهروی بوم نقاشی است. شبها چند ساعت بیشتر نمیخوابد. هر روز ــ حتی آن هنگام که مجّدانه در حال نقاشیست ــ دو بطری بزرگ شراب سفید را حریصانه مینوشد ولی هرگز مدهوش نمیشود؛ مست آری ولی مدهوش نه، چنانکه نتواند نقاشی کند. او میگوید: «کار کردن در خماری را دوست دارم، چون توان ذهنیام را به مرحلهی انفجار میرساند و به ایدههایی که دارم وضوح میبخشد!» حالا شما پاسخ دهید… آیا مایل هستید تا با کسی که در زندگی روزمره چنین عادات خارج از نُرمی دارد گفتگو کنید؟ اصلاً به نظر شما میتوان برای چنین گفتگویی پایانی متصور شد؟ و اینکه در نهایت آیا میتوان انتظار داشت که پاسخهای فرد مصاحبهشونده قابل استناد باشد؟ شما را نمیدانیم ولی پاسخ روزنامهنگار و منتقد هنری ما به همهی این پرسشها این است: «بله! چون همواره باید به نابغهها اعتماد کرد! حتی اگر نحوهی ارائهی نبوغ از سوی آنها چنان دهشتناک باشد که شما را وحشتزده کند!»