سیاست، سلطه و تلفن همراه
چه دلیلی دارد که اجازه دهیم کسانی بر ما حکمرانی کنند؟ به این پرسش پاسخهای مختلفی میتوان داد. مثلاً به این دلیل که این کسان از جانب خداوند منصوب شدهاند یا فرّهی ایزدی دارند، یا به این دلیل که نسبت به ما فضیلتمندتر هستند و لایقتر، یا حتی به این دلیل که خودمان آنها را انتخاب کردهایم. فارغ از این که چه پاسخی به این پرسش بنیادین فلسفهی سیاسی بدهید، باید به یاد داشته باشید که واقعیت سیاسی جهان معاصر چنان به شکلی مهیب نسبت به جهان باستان دگرگون شده که اساساً طرح این پرسشها دیگر به شوخی میماند. حکمرانی مدرن یکسره از این دغدغهها جدا شده، فلسفهی سیاسی مدرن نمیتواند با این ژست بیطرفی باستانی به انقیاد سراسری و انتشار همهگیر ساختارها، تمهیدات، تکنولوژیها و در یک کلام، «آپاراتوسهای» سلطه و حکمرانی بیندیشد. حکمرانی مدرن عملکرد خودکار آپاراتوسها یا ترفندهای قدرت است که سراسر از هرگونه بنیادی در هستی خود را رها کردهاند. این گسست مطلقی است بین پرسش از چیستی جهان و انسان و واقعیت انقیاد و سلطه. جهان ما جهان مدیریت محض و بیبنیاد بر بدنهاست، آن هم در تمامی کردارهای آنها. در نظر آگامبن، این گسست بین وجود موجودات زنده و کنش آنها ریشه در شکافی الاهیاتی دارد که برحسب آن بین وجود و فعل خداوند گسستی ایجاد میشد. همین گسست بود که مهمترین مسئله در تاریخ الاهیات مسیحی قصد تبیین آن را داشت، یعنی مسئلهی تثلیث. هدف از طرح مسئلهی تثلیث نیز حلکردن این شکاف بین وجود و فعل خداوند بود، بین ملکوت و حکمرانی. اما حلنشدن این گسست در زمانهی مدرن خود را همچون استقلال استراتژیها و تاکتیکهای حکمرانی از هرگونه مبنای هستیشناختی نشان داد. به همین سبب سیاست در زمانهی ما هرگز نه معطوف به رهایی، که همواره معطوف به گسترش آپاراتوسها یا ترفندهای سلطه بوده است. این ترفندها با گسترش تکنولوژی چنبرهی خود را بر هستی ما تنگتر کردهاند. همین حالا که روی گوشی تلفن خود این متن را میخوانید با یکی از این آپاراتوسهای انقیاد روبرو هستید. اما راه رهایی از این وضعیت انسداد این است که بار دیگر تمام ابزارهای انقیاد را از کارکرد اختصاصی و خصوصیشان رها کنیم و به سپهر کاربرد عمومی و اشتراکی بازگردانیم. این مبارزهی مستمر در راه رهاکردن خود سلطهی آپاراتوسها باید هدف فلسفهی سیاسی رهاییبخشی باشد که جهانی مشترک برای همهی ما خلق میکند.