حکومتهای ادبی
ـــ نویسندهی مورد علاقهتان کیست؟
ـــ این نویسندهی مشهور در جهان و این نویسندهی مشهور در ایران.
بعضی از شما در پاسخ به پرسش دیروز ما، بدون لحظهای مکث و تردید، ادبیات ایران را از ادبیات جهان جدا کردید و نویسندهی مورد علاقهتان در جهان را کنار نویسندهی مورد علاقهتان در ایران گذاشتید. این برای بسیاری از علاقمندان ادبیات بدیهی و مشخص است. اما چرا؟ به این دلیل که ما معمولاً ادبیات را امری ملی میدانیم: ادبیات ایران، ادبیات انگلیس، ادبیات آرژانتین. برای ما، ادبیات از آنجا که به زبان پیوسته است، فعالیتی ملی است و کار نویسنده، به موقعیت جغرافیایی، فرهنگی، قومی و در نتیجه سیاسی او مربوط است. اما آیا واقعاً این گونه است؟
صادق هدایت را در نظر بگیرید. او رمانی نوشته به نام «بوف کور» که در آن از سبک ژرار دو نروال تأثیر گرفته، دو پاراگراف را عیناً از راینر ماریا ریلکه نقل کرده، از تکنیک جریان سیال ذهن به شیوهی وولف و جویس استفاده کرده، چند صحنه از سینمای اکسپرسیونیتی برداشته و از نظریهی روانکاوی فروید در پرداخت شخصیتها بهره برده است. همین تکنیکها، تئوریها و تصاویر «بوف کور» را ساختهاند. اگر ادبیات امری ملی است و مربوط به سنتها و فرهنگ یک ملت، پس اینها از کجا آمدهاند؟ چگونه به دست هدایت رسیدهاند؟ آیا اگر برای لحظهای زبان فارسی هدایت را کنار بگذاریم و ساختار متن او را تحلیل کنیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که او نویسندهای ایرانی است؟ نه!
نتیجهی عجیب اما منطقی بررسی داستانهای هدایت این است: او ساکن مرزهای جنوبی کشور مدرنیستهای ادبیات است که گاهی از فرهنگ و سنتهای کشور همسایه، کشور پستمدرنها هم استفاده میکند. گاهی هم در سفر به سرزمین شاعران تغزلی شرق (که از قضا همزبان او هستند) تصاویری برمیدارد و در کارش به کار میبندد. میبینید که مرزها چگونه تغییر میکنند؟ اینجا دیگر با مرزها و حکومتها و سلطههای سیاسی طرف نیستیم اگرچه رد کمرنگی از آنها هنوز قابل مشاهده است. اینجا با حکومتها و سلطههای ادبی طرفیم. کدام مکتب یا دسته در جهان ادبیات قدرت دارد؟ کدام قلمرو ادبی تکنیکهای خود را صادر میکند؟ این تکنیکها و درونمایهها از چه راهی به دست نویسندگان ساکن در قلمروهای ادبی دیگر میرسد؟ هزینهشان چقدر است؟ و …
اینها پرسشهایی هستند که کازانووا در این کتاب پیش کشیده و پاسخهایی به آنها داده که حتماً دید شما را نسبت به ادبیات جهانی دگرگون خواهد کرد.