تاریخ هنرِ دیگر
آن هنگام که تاریخنگاری سیرهنویسی نباشد، ابزاریست برای درک این نکتهی حیاتی که مورخان هنر چگونه هنر را به تاریخ معطوف میکنند، و راهی است برای کندوکاو در اینکه آنها میخواهند چه چیزی را نگاه دارند و چه چیزی را بیرون بیندازند. امری که در نهایت مورخان را در مقام یک میانجیگر تثبیت میکند. مسئلهای که توجه را به رتوریک تاریخ هنر، و نیز رتوریک هنر معطوف مینماید، چنانکه ارتباطات دیداری و کلامی به درونمایههای مهم آثار جدید بدل میشوند. به همین ترتیب، بار دیگر توجه بر ادراک هنری و موضوعات قدیمیتر روانشناسی و فیزیولوژی ادراک متمرکز میشود، هرچند که از مقدمات متفاوت برخاسته باشند.
امروزه میتوان گفت که تاریخ هنر آنگونه که در آغاز سدهی بیستویکم در برخی محافل مطرح است و میتوان آن را «تاریخ نوین هنر» نامید، بهظاهر از بسیاری جهات به روایتهای قدیمی آن شباهت دارد. درواقع تاریخ هنر نوین را نمیتوان از برخی رویکردهای رایج در اواخر سدهی گذشته تمییز داد. تاریخ نوین هنر اغلب مانند بسیاری از پژوهشهای پیشین تاریخگراست، و مثل آنها اشیاء، مدارک، دادههای تاریخی و هرآنچه را که میتواند کندوکاو در معناهای زمینهای را تسهیل کند ارج مینهد. این تاریخ همچنین به فرم یا به شیوهی انتقال و بیان پیام در برساختههای دیداری نیز توجه دارد. درواقع برخی آثار جدید پیوسته دغدغهی فرم و بیان دارند و همان اندازه به فرم میپردازند و همان اندازه غیرتاریخیاند که آثار منسوب به نقد نو یا فرمالیسم چنیناند. در هر حال باید به گذشته رفت، ریشهها را شناخت، ژرفکاوی کرد. این تنها راه برای توضیح وضعیت امروز است. از این رو شاید اندیشیدن مجدد به مفاهیم بنیادی تاریخ هنر از جمله بازنمایی، نشانه، وانموده، واژه و تصویر، روایت، سبک و از این قبیل ضروریست. این کتاب کتابی در پاسخ به همین ضرورت است.