لوگو کتابخانه بابل

از غل و زنجیرهای پالاینده

از غل و زنجیرهای پالاینده

 

تا به حال چند بار به آدمی عادی در رمان‌های بزرگ داستایفسکی برخورده‌اید؟ آدمی که قوانین مألوف اخلاق بشری را رعایت کند، درگیر مسائل روزمره باشد، حرف‌های عادی بزند و «سالم» زندگی کند. خیلی کم؟ انگشت‌شمار؟ با شما موافقم. رمان‌های بزرگ داستایفسکی پر است از قدیسان و جانیانی که همیشه در مرزهای شدت و شور زندگی می‌کنند و کلاً از قواعد و قوانین مألوف اخلاق بیرون‌اند.

به غیر از این رمان‌ها کجا می‌توان این همه قدیس و جانی را بدون حضور آدمی عادی یک‌جا یافت؟ درست است! زندان! جایی که همه به دلیل خروج از قواعد مألوف اخلاقی به اجبار در آن جمع شده‌اند و مجبورند زندگی‌شان را در رنج شدید و فضایی نامطبوع ادامه دهند. اگر تولستوی «مردم» مورد علاقه‌اش را از روستاهای روسیه به درون رمان‌هایش می‌آورد، «مردم» داستایفسکی از زندان آمده بودند تا روسیه را بسازند.

تجربه‌ی چهارساله‌ی زندان در نگاه تلطیف‌شده‌ی داستایفسکی میان‌سال، رنجی اجباری بود که او را با شور و شهوت انسان‌های خوش‌بنیه و سرسختِ خارج از قواعد اخلاقی آشنا کرد و ذهنش را از تمام قوانین مألوف بشری پالود.

هر آنچه که باعث بزرگی رمان‌های مشهور داستایفسکی شده ریشه‌ای در دوران تبعید و زندان او دارد: عشق به «مردم»، درگیری با جنایت و مرگ، زندگی بیرون از اخلاق، سرسختی و شدت شخصیت‌ها، بیماری و فضای تیره.

مسیر حرکت داستایفسکی از نویسنده‌ای جوان و خام که «شب‌های روشن» و «مردم فقیر» می‌نوشت به سوی یک نویسنده‌ی بالغ و تکان‌دهنده که شاهکارهایی مانند «جنایت و مکافات» و «شیاطین» را خلق کرد قطعاً از زندانی در اومسک سیبری می‌گذرد. جایی که رنج و درد و کثافت، نویسنده‌ی جوان را هم دچار صرع کرد و هم بلوغی بی‌نظیر در نویسندگی به او بخشید.

«یادداشت‌هایی از خانۀ مردگان» داستانی است نیمه-‌خود-زندگینامه‌ای که همین مسیر بلوغ را نشان می‌دهد. داستان پی‌رنگ خاصی ندارد و پر است از توصیف‌های دقیق رویدادهای دردناک و مباحث فلسفی درباره‌ی اخلاق. داستانی درباره‌ی روحی که از «اشرافیت» بیرون می‌آید و کم‌کم در میان «مردم» روابطی برای خود دست و پا می‌کند و سرش را بالا می‌گیرد.

اگر بتوان پی‌رنگی برای این داستان متصور شد همین سیر رشد و بلوغ راوی داستان است در میان زندانیانی که «مانند خوک زندگی می‌کنند». برای شناخت هر آنچه که بعدها در رمان‌های بزرگ داستایفسکی خواننده را تکان می‌دهد، خواندن این «کمدی زمینی» ضروری است: کتابی که سیر فرود یک محکوم جوان به این دوزخ یخ‌زده را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده است.

 

قبلی / بعدی

به اشتراک بگذارید

قبلی / بعدی

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram