نوشتن با تبر
نوشتن با تبر مدتی پیش متنی برای معرفی «برادران کارامازوف» نوشتم که با تصویر یک تبر شروع شده بود. دبیر تحریریه مرا توبیخ کرد چرا که معتقد بود تبر را در جای اشتباهی به کار بردهام و جای درست
نوشتن با تبر مدتی پیش متنی برای معرفی «برادران کارامازوف» نوشتم که با تصویر یک تبر شروع شده بود. دبیر تحریریه مرا توبیخ کرد چرا که معتقد بود تبر را در جای اشتباهی به کار بردهام و جای درست
اگر دانه نمیرد… آیا خدا وجود دارد؟ این پرسش مانند یک تبر بر ذهن داستایفسکی فرود میآید و آنرا پارهپاره میکند. هر پاره روی صفحات کاغذ کشیده میشود و به گوشهای میافتد. رد تمام پارهها روی کاغذ مانده است
ودکای لیاخوف مرداد آن روز ظهر که در میدان توپخانه مقابل چوبهٔ اعدام ایستاده بود باید زیر لب گفته باشد «ولی جنگ کلمه را نباختم» و نیشخندی میان انبوه ریشهایش نشسته باشد. یپرم خان ارمنی که بالا رفتنش را
از غل و زنجیرهای پالاینده تا به حال چند بار به آدمی عادی در رمانهای بزرگ داستایفسکی برخوردهاید؟ آدمی که قوانین مألوف اخلاق بشری را رعایت کند، درگیر مسائل روزمره باشد، حرفهای عادی بزند و «سالم» زندگی کند. خیلی
تقلید خلاقانه داستایفسکی چگونه به شخصیتی مانند استاوروگین رسید؟ در زمان نوشتن «شیاطین» به چه چیزهایی میاندیشید؟ صحنههای وهمزده و تکاندهندهی «شیاطین» از کجا آمدهاند؟ برای پاسخ به این پرسشها منابع محدودند: ۱- منابع تاریخی: وقایع سیاسی و اجتماعی،
بهمن مظفری/پری رضوان Hengameh Golestan: Witness 1979 series ۱ بگذارید از اینجا شروع کنم. بهمن مظفری را آدمهای زیادی نمیشناسند. آخر دههی چهل و اول دههی پنجاه نویسنده بوده. یعنی خودش میگفته هست و تنها داستان چاپشدهاش در مجلهای را
در جستجوی ۲ ثالث از ایستگاه قطار که بیرون میآیم، نگاهی به کارتپستال سیاهوسفیدی که دو روز پس از ورود به پاریس، هدایت به برادرش عیسیخان فرستاده، میاندازم: تصدقت گردم چنانکه قبلاً اطلاع مسافرت خودم را به فرانسه داده
ویتگنشتاین، شوریدهسر منطقی نام لودویگ ویتگنشتاین در ایران چندان شناخته نیست و شاید جز معدودی آشنایان فلسفه، این نام را نشنیده باشند، اما آنهایی که کتابهای فلسفی حوزهی آنگلوساکسون را در بیست سال اخیر ورق زدهاند، میدانند که این
اگر دانه نمیرد… آیا خدا وجود دارد؟این پرسش مانند یک تبر بر ذهن داستایفسکی فرود میآید و آنرا پارهپاره میکند. هر پاره روی صفحات کاغذ کشیده میشود و به گوشهای میافتد. رد تمام پارهها روی کاغذ مانده است اما سه
حرکت بر مرزهای شرّ فیلسوفها قائل به دو نوع شرّ در جهان هستند: «شرّ اخلاقی» مثل کشتار که ناشی از عمل اختیاری انسان است و دومی، «شرّ طبیعی» که ناشی از حوادث طبیعیست و تهدیدکنندهی زندگی انسان. در این