تاریخ هنرِ دیگر
تاریخ هنرِ دیگر آن هنگام که تاریخنگاری سیرهنویسی نباشد، ابزاریست برای درک این نکتهی حیاتی که مورخان هنر چگونه هنر را به تاریخ معطوف
تاریخ هنرِ دیگر آن هنگام که تاریخنگاری سیرهنویسی نباشد، ابزاریست برای درک این نکتهی حیاتی که مورخان هنر چگونه هنر را به تاریخ معطوف
باید دور ریخت! تئودور آدورنو در سال ۱۹۶۱، در آغاز دههای که میرفت تا در آن تمام تلقی پیشین از هنر دگرگون شود، نظریهی
بارت و اتاق روشنش پدر: او مُرد… دیگر اینجا نیست. در آسمان است. پسر: آری، اما من جسم او را نیز دوست داشتم… _
از نگاه نظمبخش هنر در طبیعت همهچیز با هم در پیوند و تبادل است. هر پدیدهای در پدیدۀ دیگر گذار، و هرچیزی به چیزی دیگر
دستهای فراانسان نیچه و مسئلهٔ «خود و دیگری» در هنر 1- انسان حیوان صاحب نطق است. (ارسطو، سیاست) 2- میاندیشم پس هستم. من همین
چشمها و آینهها «زندان گود است. سنگی است. شکل آن، شکل نیمکرهای تقریباً کامل است؛ کف زندان که آن هم از سنگ است، نیمکره
بازن که مینوشت او پیرِ کایه دو سینما بود. کسی که به قول سرژ دنی لکنت زبان داشت، شیفتهی حیوانات بود و در چهل
تاریخ شعلههای زنده «این تنها سینماست که قادر است تاریخ خود را بازگو کند». یوسف اسحاقپور که مخاطب این جملهی قصار است از گویندهی
ایام آموختن در یکی از روزهای ماه ژوئن ۱۹۶۶، آن ویازمسکی، دانشجوی جوان فلسفه، نوهی فرانسوا موریاک؛ نویسندهی لیبرال و برندهی جایزهی نوبل ادبیات،
هنر زشت احتمالاً برای یک انسان غربی، ماسک آیینی آفریقایی ممکن است وحشتناک باشد و او را بترساند، حال آنکه همین ماسک برای یک