لوگو مجله بارو

باورها و معتقدات خرافی در ترجمه

باورها و معتقدات خرافی در ترجمه

آشنایی با فرهنگ وآداب و رسوم زبان مبدأ و اعتقادات و باورهای اهل آن زبان از ضروریات ترجمه است. زبان و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و بر هم اثر می‌گذارند و از همدیگر متأثّر می‌شوند، و این دو مقوله درواقع جدایی‌ناپذیرند. «ترجمه كردن» در مقام یك عمل و فعالیت، و «متن ترجمه‌شده» در مقام محصول این كار را نمی‌توان از مفهوم فرهنگ تجزیه كرد.

عناصر و مفاهیم فرهنگی در زبان به‌صورت واژه و كلمه تجلّی پیدا می‌كنند و به‌اصطلاح «كلامی» (verbalized) می‌شوند. واژه‌های فرهنگی اقلامی هستند كه به مفاهیم، روابط، پدیده‌ها، ابزارها، باورها، و به‌طور كلی جنبه‌های مادی و معنوی جامعه‌ای خاص مربوط می‌شوند و مقید به آن فرهنگ (culture-bound) هستند.

اعتقادات، باورها، خرافات، خواب‌گزاری‌ها، چیستان‌ها و جز آن طبعاً در زبان متبلور می‌شوند و مترجم برای درك پیام متن، و غرض و مقصد و نیت گوینده و نویسنده باید با این عناصر فرهنگی آشنایی داشته باشد. هرقدر میزان اطلاع مترجم از این اقلامْ بیشتر باشد، موفقیت بیشتری در برگردان متن به دست می‌آوَرَد.

توانش ترجمه مجموعه‌ای است از دانش‌ها، اطلاعات، مهارت‌ها، استعدادها، قابلیت‌ها، روش‌ها، رفتارها و نگرش‌هایی كه مترجم حرفه‌ای در خود دارد و ترجمه‌آموز نیز باید از آن‌ها برخوردار باشد. مدل‌های مختلفی از توانش ترجمه ساخته و پرداخته شده كه جنبه‌های آكادمیك و آموزشی و كاربردی دارند. یكی از مؤلفه‌های مهم توانش ترجمه تسلط بر فرهنگ و مبدأ و فرهنگ مقصد است كه آشنایی با آداب و رسوم، باورها و معتقدات خرافی را نیز دربر دارد. مترجم باید از سنت‌ها و ارزش‌ها و اعتقادات و رفتارهای جامعه‌ی  مبدأ و جامعۀ مقصد آگاه باشد تا بتواند در این فرایند ارتباط بینازبانی به نحو احسن توفیق یابد (هاشمی میناباد، 1399: 8 ، 32).

فرهنگ‌ها شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با هم دارند. این امر در مورد آداب و رسوم و باورها و معتقدات خرافی هم صدق می‌كند. این شباهت‌ها یا تمام  و كمال و مطلق‌اند یا نسبی. گربه‌ی غربی‌ها 9 جان دارد و سگ ما 7 جان؛ در ایران اگر كسی ته‌دیگ زیاد خورده باشد، روز عروسی‌اش باران می‌آید. اما در جوامع انگلیسی‌زبان، باران در روز عروسی برای عروس شگون ندارد؛ غربی‌ها برای خلاص شدن از شرّ مهمانِ مزاحم زیر صندلی‌اش فلفل می‌ریزند و در ایران توی كفشش نمك می‌ریزند.

كار دیو در ایران و كار ارواح خبیث در دنیای غربْ وارونه است؛ شكستن آینه در هر دو فرهنگ شگون ندارد، به‌ویژه آینه‌ی عقد یا آیینه‌ی بخت در میان ما؛ در هر دو فرهنگ برای درمان كسی كه دچار سكسكه شده ترساندن او توصیه می‌شود؛ در هر دو فرهنگ كشیدن تك‌موی سفید باعث بیشتر شدن موهای سفید می‌شود؛ اعتقاد به چشم‌زخم در هر دو فرهنگ وجود دارد.

آن‌ها گل‌مژه را با مالیدن انگشتر عروسی و حلقه‌ی ازدواج درمان می‌كنند و ما با گفتن «سنده، سلامت می‌كنم، خودم رو غلامت می‌كنم. اگه چشممو خوب نكنی،…»

در كرمانشاه اگر كسی خواب ببیند، چه خوب چه بد، می‌رود سرِ آب و سه بار می‌گوید: «خواب دیدم، خواب دیدم، یا الله، یا محمد، یا علی، خوبه» (درویشیان 1356: 26). در جوامع انگلیسی‌زبان اگر كسی خواب بد ببیند بلافاصله بعد از بیدار شدن سه بار تف می‌كند.

كسی كه در طول روز كج‌خلق و بداخلاق است در نظر ما از دنده‌ی چپ بلند شده و در نظر آن‌ها با پای چپ و از طرفِ عوضی تخت‌خواب بلند شده (got up on the wrong side of the bed).

دیدن كلاغ برای ما چندان شگون ندارد، اما برای آن‌ها دیدن یك كلاغ نشانه‌ی غم و اندوه، دو كلاغ نشانه‌ی شادی و سرور، سه كلاغ نشانه‌ی عروسی و چهار كلاغ نشانه‌ی تولد است. در ترجمه‌ی این‌گونه مطالب طبعاً سبكی برابر یا مشابه را انتخاب می‌كنیم. ساختار این تفأل كلاغ شباهت دارد به ترانه‌ی عامیانه فارسی زیر:

هر كه دارد خالِ رو                           آن نشان آبِرو

هر كه دارد خال پا                            آن نشان كربلا

هر كه دارد خال دست                      آن نشان دولت است

هر كه دارد خال سر                          بر خلایق تاجِ سر

هر كه دارد خال گُرده                        آن نشان عمه‌گرگه

حال تفأل كلاغ را در الگوی خال فارسی می‌ریزم:

یك كلاغ، و آن (باشد) نشان غم و اندوه

دو كلاغ، و آن (باشد) نشان شادی و سرور

سه كلاغ، و آن (باشد) نشان عروسی و سور

چار كلاغ، و آن (باشد) نشان زاد و رود.

گربه‌ی سیاه برای ایرانیان شگون ندارد، اما برای عروس فرنگی خیلی خوش‌یمن است. برای ما تالشی‌ها دیدن روباه مخصوصاً در آغاز روزْ سعد است و دیدن خرگوشْ نحس.

اگر دختر ازدواج‌نكرده‌ای در ایران انگشتر عروسی و حلقه‌ی ازدواج كسی را دستش كند، اتفاق بدی نمی‌افتد. اما اگر دختر فرنگی این كار را بكند، در خانه می‌ماند و می‌ترشد.

معتقدات و باورهای عامیانه و امثال آن‌ها را می‌توان در كتاب‌های فرهنگ مردم و فولكلور، و تك‌نگاری‌های شهرها و روستاهای ایران یافت. اثر ارزشمند كتاب كوچه از احمد شاملو بخش‌های ویژه‌ای را به باورهای توده، آداب و رسوم، آیین‌ها، خواب‌گزاری، و… اختصاص داده. با خرافات و باورهای عامیانه، سعد و نحس و شگون‌های جوامع انگلیسی‌زبان می‌توانید در منابع انگلیسی كتاب‌نامه‌ی این مقاله آشنا شوید.

در این بخش متن‌هایی را می‌آورم كه درك آن‌ها مستلزم آشنایی مترجم با آداب و رسوم و باورهای خرافی انگلیسی‌زبانان است. بهتر است ابتدا متن‌ها را و سپس توضیحات آن‌ها را بخوانید تا دریابید آشنایی عمیق با فرهنگ زبان مبدأ چقدر برای مترجم اهمیت دارد.

  1. A: I’ve never had such a big part in a play before. Wish me luck.

B: Go out there and break a leg.

  1. A: I’ll see you later.

B: Where are you going? You just got here.

A: Yea, and in the five minutes I’ve been here, you’ve scratched your nose a dozen times. I’m in no mood for a quarrel.

  1. Pam and Jill were walking home from school together, just as they did every day. As they came to the mailbox on the corner, Pam moved to the left and Jill to the right. Both girls laughed and said, “Bread and butter.”
  2. A: Hi, Al. Heard you had a visit from the stork the other day?

B: Sure did! A bouncing baby boy!

  1. A: Are you ready for the big test in math today?

B: Yes. I didn’t study much, but I’ve got my rabbit’s foot right here.

  1. A: Why do you keep opening and closing your umbrella? Do you think it’s going to rain inside the house?

B: No. I couldn’t get it to open the last time it rained. I’m trying to fix it.

A: Well, to protect us all, fix it outdoors.

(Collins 2004)

 

توضیحات

  1. هنرمندی دلواپس است و نگران، كه مبادا نقش بسیار مهمی را بد بازی كند؛ و از دوستش می‌خواهد برایش دعا كند. دوستش هم در جوابش می‌گوید: «برو روی صحنه؛ ان‌شاءالله پایت بشكند.» این دیگر چه‌جور رفیق شفیقی است؟ اما نكته در این است:

گاهی می‌توان ارواح خبیثی را كه دور و بر انسان‌ها پرسه می‌زنند و حرف‌های آدم‌ها را می‌شنوند، گول زد. غربیان معقتدند كه كارِ ارواح پلیدْ وارونه است. اگر كسی قبل از این‌كه هنرمندی روی صحنه برود برایش دعا و آرزوی موفقیت بكند، ارواح خبیث برعكسِ آن را می‌كنند. دعای خیر برای هنرمند درواقع برایش در این لحظه بدشانسی می‌آوَرَد. اما اگر كسی بگوید «پایت بشكند»، ارواح پلید برعكسِ آن عمل می‌كنند و ناخواسته موجبات موفقیت هنرمند را فراهم می‌سازند.

  1. اگر كسی مدام دماغش را بخاراند، با دیگران دعوایش می‌شود.
  2. وقتی كره به نان مالیده می‌شود، كره به خوردِ نان می‌رود و دیگر هرگز نمی‌توان آن دو را از هم جدا كرد. وقتی دو دوست صمیمی كه دارند با هم راه می‌روند از هم جدا می‌شوند به همدیگر می‌گویند (bread and butter) تا هیچ‌چیز آن‌ها را از هم جدا نكند.
  3. غربی‌ها به بچه‌هایشان می‌گویند كه لك‌لك برای آن‌ها نوزاد می‌آوَرَد.
  4. پنجه‌ی خرگوش برای آدمْ خوشبختی، ثروت و موفقیت می‌آورد.
  5. چتر در اروپا ابتدا برای محافظت از گرمای خورشید به‌كار رفت. به این دلیل، اگر كسی داخل خانه چتر را باز كند، به خورشید بی‌احترامی كرده. باز كردن چتر داخل خانه برای اهل خانه شگون ندارد و برای آن‌ها بدیمنی می‌آوَرَد.

مترجم هرقدر هم به زبان و فرهنگ مبدأ و مقصد مسلط باشد، باز هم خلأ اطلاعاتی دارد و به منظور شناخت باورهای عامیانه به مراجعه به منابع مرجع نیازمند است. از طرف دیگر چه‌بسا در مواردی با خلأ زبانی و فرهنگی روبه‌رو شویم (كه به ترجمه‌ناپذیری می‌انجامد). برای این وِرد زودخوابی و سحرخیزی كرمانشاهی (درویشیان 1356: 40، 52) نتوانستم معادل یا مشابهی در منابع انگلیسی دم دستم پیدا كنم.

مادربزرگ رو كرده بود به متّكا و گفته بود: «ای متّكا، دِین و گناه سه راهدار و سه جاه‌دار و سه گمرك‌چی به گردنت، اگر زود به خوابمان نكنی.» (راهدار یعنی دزد و جاهْدار یعنی ثروتمند.)

مادربزرگ سرش را می‌گذاشت روی متّكا، ولی بعد از چند لحظه سرش را برمی‌داشت و به متّكا می‌گفت: «ای متّكا، دِین سه راهدار و سه جاه‌دار و سه گمرك‌چی به گردنت، اگر فردا با خورشید بیدارم نكنی.»

امكان دارد باور خرافی یا رسم خاصی در فرهنگ دیگر نباشد. در آن صورت، مترجم خلاقیت خود را به‌كار می‌اندازد تا پیام مورد نظر را به شكلی مطلوب و تأثیرگذار انتقال دهد تا عنصری از پیام متن اصلی ناگفته نماند. درویشیان (همان 42) برای طلب باد خنك هم ورد دارد كه برگردان آن خلاقیت مترجم را می‌طلبد.

شب‌های تابستان… مادربزرگ برای این‌كه باد بیاید و خنكمان بشود، هفت‌تا آبادی می‌شمرد: «بادْ باد، هارون‌آباد؛ بادْ باد، حسن‌آباد؛ بادْ باد، اسدآباد…» بعد هفت‌تا كچل آشنا می‌شمرد: كچلْ كچل، حاجی كچل؛ كچل كچل، برا خاص كچل…

دقت كنید كه امكان دارد پدیده‌ای در هر دو زبان وجود داشته باشد، اما نقش و طرز كار و كاربرد آن متفاوت باشد. غربی‌ها هم مثل ما جِناغ (wishbone لفظاً به معنای استخوان آرزو) می‌شكنند، ولی روشِ كار آن‌ها متفاوت است: وقتی دو نفر جناغ را می‌كشند تا بشكند، برنده كسی است كه بزرگ‌ترین قطعه‌ی جناغ در دستش باقی می‌ماند. حالا او می‌تواند یك آرزو بكند. (در ضمن برای تحقق آرزو نباید آن را با كسی در میان گذاشت.) در شمال انگلستان دختری كه در جشن كریسمس تكه‌ی بزرگ جناغ نصیبش می‌شود، اگر آن را در روز سال نو بالای درِ خانه‌اش آویزان كند، اولین مردی كه از زیر آن رد شود شوهر آینده‌ی اوست.

علاوه بر خلاقیت مترجم، راهکارها و فنون گوناگونی برای ترجمۀ باورها و معتقدات خرافی هست که بسته به نوع باور و ویژگی‌های زبانی و فرهنگی آن و بسته به متن و موقعیت و مخاطب و دیگر عوامل دخیل در ترجمه می‌توان یک یا ترکیبی از آن‌ها را به‌کار گرفت. برخی از این راهبردها و استراتژی‌ها عبارت‌اند از تغییر شیوۀبیان یا زاویۀ دید، معادل فرهنگی، همانندسازی، جایگزینی فرهنگی، پیوند یا کاشت فرهنگی، و گرته‌برداری (هاشمی میناباد 1396: 255-263).

حالا برای حسن ختام برخی از باورهای جوامع انگلیسی‌زبان را می‌آورم.

  • با یك كبریت هرگز نباید سه سیگار را روشن كرد.
  • عدد 13 نحس است و جمعه شگون ندارد. نحس‌تر از همه، روز جمعه‌ای است كه سیزدهمِ ماه باشد.
  • اسكناس دو دلاری یادآور ورقِ دولو (deuce) و آن هم یادآور شیطان (devil) است. برای رفع نحوستِ اسكناس دو دلاری باید یك گوشه‌ی آن را پاره كرد و دور انداخت.
  • اگر كسی دكمه‌های لباسش را بالا و پایین ببندد دچار بدبیاری می‌شود. برای رفع آن باید لباس را كاملاً از تنش دربیاورد و دوباره بپوشد.
  • اگر صبح ساعت 7 آواز بخوانی، ساعت 11 گریه می‌كنی.
  • پوسته‌ی تخم‌مرغ را كاملاً باید له كرد، وگرنه ممكن است جادوگری از پوسته‌ی خالی قایقی بسازد و كشتی‌ها را در دریا غرق كند.
  • آخرین تكه‌ی غذا در ظرف را نباید خورد، وگرنه خورنده‌ی آن یا یالقوز می‌ماند یا ازدواجش خیلی زود از هم می‌پاشد.
  • اگر كسی شیر را روی زمین بریزد، یك هفته‌ی تمام دچار بداقبالی می‌شود.
  • خوردن ماهی ازكلّه تا دُمش خوشبختی می‌آوَرَد.
  • دختر در سال كبیسه می‌تواند از پسر خواستگاری كند. اگر مردی پیشنهاد ازدواج زنی را در این سال رد كند، سرتاسر آن سال بدبیاری می‌آورد.
  • بچه باید دندان شیری‌اش را كه افتاده زیر بالشش بگذارد تا «پَری دندان» بیاید و پولی زیر بالشش بگذارد.
  • اگر چنگال و قاشق روی میز غذا به‌صورت ضربدر قرار بگیرند، دعوا می‌شود.
  • در انتهای رنگین‌كمان یك خُمره‌ی پر از طلا و جواهر چال شده.

 


 

كتابنامه

انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم (1371) گذر و نظری در فرهنگ مردم، تهران: اسپرك.

شاملو، احمد (87-1357) كتاب كوچه، تهران: مازیار.

شكورزاده بلوری، ابراهیم (1393) عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران: مازیار.

درویشیان، علی‌اكبر (1356)

هاشمی میناباد، حسن (1399) «توانش ترجمه، نگاهی نو به صلاحیت‌های مترجم» دانش نشر، تهران: مركز نشر دانشگاهی.

هدایت، صادق (1356) نیرنگستان، تهران: جاویدان.

ـــــــــــ (1395) فرهنگ عامیانه‌ی مردم ایران، تهران: نشر چشمه.

Collins, Harry (2000) 101 American Customs, Illinois: Passport Books.

ـــــــــ (2004) 101 American Superstition, Illiniois: Passport Books.

Bonnerjea, D. (1972) A Dictionary of Superstitions and Mythology, London: Folk Press.

Radford, Edwin and Mona A. Radford (1946) Encyclopedia of Superstition, New York: Phylosophical Library.

Platt, Charles (1973) Popular Supersititions, London: Herbert Jenkins.

Rodes, C. (2012) Black Cats and Evil Eyes: A Book of Old Fashioned Supersititions, London: Michael O Mara Books.

Waring, Philippa (1978) Dictionary of Omens and Supersititions, London: Treasure Books.

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ نظرتان دربارۀ این متن چیست؟ ‌

یک دیدگاه

  1. اینم از اون دیدگاه های سنتی و منسوخ به ترجمه است. الان با چت جی پی تی و یه سرچ ساده نیاز به آشنایی مترجم با آداب و رسوم و باورهای خرافی فرهنگ مبدا نیست

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پشتیبان بارو در Telegram logo تلگرام باشید.

مسئولیت مطالب هر ستون با نویسنده‌ی همان ستون است.

تمام حقوق در اختیار نویسندگانِ «بارو» و «کتابخانه بابل» است.

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram