چهار شعر از پل سلان
چهار شعر از پل سلان چه میدوزد بر این صدا؟ بر چه میدوزد این صدا اینجا، ماورا؟ ورطهها سوگند خوردهاند بر سفید، از آنها بالا آمده سوزنِ برفی، قورتش بده، دنیا را میآرایی، این به اندازهٔ نُه نام حساب میشود، نامیده بر زانو، گورتپهها، گورتپهها، تو میتپهای بیرون، زنده، بیا به بوس، یک ضربِ باله، پایدار، بر خلیجها میتابد، میروی پیشِ لنگر، سایهات از تن درمیآورد تو را در بوتهزار، تلاقی، تبار، یک سوسک میشناسدت، به یکدیگر نزدیک میشوید، کرمهای