آزادی و جذابیت پنهان پوچی جهان
آزادی و جذابیت پنهان پوچی جهان شاید تصوری غریب باشد، اما کمتر فیلسوف بزرگی را مییابید که ارادهی آزاد را همچون موهبتی آسمانی تقدیس کرده باشد. اغلب فیلسوفان به چنین چیزی اعتقاد ندارند، و آنها هم که دارند جهانی
آزادی و جذابیت پنهان پوچی جهان شاید تصوری غریب باشد، اما کمتر فیلسوف بزرگی را مییابید که ارادهی آزاد را همچون موهبتی آسمانی تقدیس کرده باشد. اغلب فیلسوفان به چنین چیزی اعتقاد ندارند، و آنها هم که دارند جهانی
هومو اکونومیکوس حکمرانی و ادارهی جامعهی سیاسی بر چه اساسی باید صورت گیرد؟ بگذارید سؤال را طور دیگری مطرح کنیم: هدف از تأسیس دولت چیست؟ در دوران باستان پاسخ این پرسش تا حدی مشخص بود: انسان حیوانی است که
آزمودن زندگی اگر با تاریخ فلسفهی معاصر آشنا باشید بیشک نامی از مارتین هایدگر شنیدهاید و اگر نام او را شنیده باشید لاجرم از آنچه به نام «ماجرای هایدگر» مشهور شده چیزی به گوشتان خورده. به طور خلاصه، محل
فلسفهی روانگردان دقیقترین توصیف از کانت شاید این باشد: فیلسوف قانون و نظم. کانت شیفتهی نظمهاست. نظم زمانی ادراک، نظم علت و معلول که شرط فهم جهان است، نظم اخلاق که چنان آهنین است که عاطفهی انسانی را کنار
طاعون سفید خودکامگی چیزی است شبیه ویروس. خطرناکترین وجه فاشیسم این نیست که ما را به بند میکشد، بلکه بدتر از آن، این است که سعی میکند ما را شبیه خود کند. از کامو تا ساراماگو، این اصرار بر
گفتگوی آدمکش و فیلسوف آنچه راسکولنیکف را بدل به جذابترین قاتل تاریخ میکند یک پرسش فلسفی مشخص است: «چرا نباید انسان دیگری را بکشم؟». هرچند ممکن است این پرسش یکسره هولناک بنماید، اما این درست همان پرسشی است که
نیرنگ هستی و اضطراب عدم علوم مختلف هرکدام پرسش «چیست؟» را در مورد بخشی از موجودات به کار میبرند و سعی در تبیین چیستی هستندگان مختلف دارند. اگر از علم بپرسید در پس این موجودات و فراتر از آنها
هابز، فرانکنشتاین و فلسفهی سیاسی مدرن احتمالاً سیاست جزو معدود پدیدههایی در جهان است که یکسره برساختهای بشری به نظر میرسد. شکاف بین سیاست و طبیعت شکافی است مسلّم. اصلاً به همین دلیل بود که کسی مثل ارسطو وجه
فیلسوف دیوانه اگر از شما بخواهند ساختار «کل هستی» را در قالب نموداری ترسیم کنید هیچ بعید نیست بگویید از آنجا که دیوانه نیستید دست به چنین کار ناممکنی نخواهید زد. اما فیلسوفان دیوانهاند. ارسطو با اعتماد به نفس
مرلوپونتی: گوشت جهان ما چگونه جهان را ادراک میکنیم؟ شاید بشود گفت آن تصور بنیادینی که وجه تمایز پدیدارشناسی از تمام سنتهای فلسفی دیگری است که به ادراک میپردازند، این است که پدیدارشناسی درست همین پرسش را بلاموضوع میداند.