گذر از مسیحیت، بازگشت به پاگانیسم
گذر از مسیحیت، بازگشت به پاگانیسم نگاهی به کتاب جهان چگونه مدرن شد؟ نوشتهٔ استیون گرین بلَت فرض کنید که دیرزمانی در جایی تاریک به سر بردهاید. جسم و جانتان با ظلمت عجین شده است. هیچ خاطرهای از روشنایی
گذر از مسیحیت، بازگشت به پاگانیسم نگاهی به کتاب جهان چگونه مدرن شد؟ نوشتهٔ استیون گرین بلَت فرض کنید که دیرزمانی در جایی تاریک به سر بردهاید. جسم و جانتان با ظلمت عجین شده است. هیچ خاطرهای از روشنایی
ادوارد سعید، و خودِ خودش مرثیۀ محمود درویش را در سوگ ادوارد سعید با دکلمۀ خود شاعر شنیدهاید؟ شعری استثناییست. دکلمهاش هم. اما اینجا سخن از مخاطب درونی آن شعر یعنی سعید است که، راستش، در نظر من متفکری
اجتماع نقیضین «و من ای برادران چون به نزد شما آمدم، نیامدم با فضیلت کلام و حکمت بلکه شما را از اِعلامِ خدا آگاه سازم، زیرا که عزم چنین بود که چیزی ندانم در میان شما جز عیسای مسیح
بیخویشتنی فلسفی آقای مترجم چرا دریابندری نهایتاً از برابرنهاد مرسومتر «ازخودبیگانگی» برای Alienation احتراز میکند، برابرنهاد کمکاربردتر «بیخویشتنی» را برمیگزیند، و نام کتاب خود را میگذارد «درد بیخویشتنی»؟ آیا میتوان گفت که او برای یافتن برابرنهاد بهنظر مترجمانۀ خود
ذکر جمیل ژیل بلاس مشخص است که چرا ما ترجمۀ دیگر میرزا حبیب اصفهانی، «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، را بیشتر میخوانیم و بیشتر دوست داریم: «حاجیبابا» دربارۀ ماست، هجو ماست. ما هجو خودمان را دوست داریم. احساس بیداری به
کافکا: انسان خاکستری از هر نویسندهای تصویری ذهنی داریم. پرترهای از او برایمان میشود جلوۀ جسمیاش، بعد آن جسم راه میافتد کارهای متناسب با تصوری را انجام میدهد که ما از او برای خودمان ساختهایم. تصویر ذهنی را یا از
شاه گوش میکند یکی از مشاغل مهم دربار هایله گبر سلاسی، بالشکشی بود. همهی ۵۲ اورنگ شاهی پایههایی بلند داشتند، در اندازههای مختلف. اورنگها را در قوارهی امپراتور پیشین ساخته بودند که مردی بلندقد بود. شایسته نبود گبر سلاسی
فرمالیسم، از سر خط «ایسم»ها زندگی دوگانهای دارند. در نظر واضعان و موافقانشان موضوع ستایش و باورند و ابزار و اسباب کوبیدن خصم، در نظر مخالفانشان اسباب تحقیر و تکفیر. حتا برخی از «ایسم»ها حکم دشنام و لیچار یافتهاند.
بیپایانیِ روزِ بینان همیشه دلم میخواست یکبار هم که شده قلمم چنان قوّتی پیدا کند که آنچه میخواهم و میتراود بشود. نه اینطوری که مثلاً بگویم درخت بیفت و، درخت بیفتد: قلم، فقط قلم، بیحصر و استثناء. پشت میز
ارمغان پروست؟ شاهرخ مسکوب دههای پیش از نوشتن ارمغان مور غرق خواندن در جستوجوی زمان ازدسترفته شد. یادداشتهای روزانهاش دربارۀ پروست حکایت سرگشتگی اوست در جهان این کتاب. خواندنِ در جستوجو سفری درازآهنگ و گاه فرسایندهست، همچون سفر تنانۀ