پیامبر مسلح
پیامبر مسلح چگونه میتوان از چاهویل جنگ، و آن هم هولناکترین و خانمانبراندازترینِ جنگها، یعنی جنگ داخلی، بصیرتهای درخشان فلسفی استخراج کرد؟ مگر نه این است که وضعیت اسفناکی همچون جنگ داخلی، در تضاد کامل با پیششرطهای لازم برای
پیامبر مسلح چگونه میتوان از چاهویل جنگ، و آن هم هولناکترین و خانمانبراندازترینِ جنگها، یعنی جنگ داخلی، بصیرتهای درخشان فلسفی استخراج کرد؟ مگر نه این است که وضعیت اسفناکی همچون جنگ داخلی، در تضاد کامل با پیششرطهای لازم برای
دموکراسی و شرم آیا حقیقتاً با برقراری دموکراسی میتوان به سعادت سیاسی دستیافت یا اینکه دموکراسی صرفاً وسیلهایست که چونان چاقوی جراحی ممکن است بهجای مداوای بدنِ بیمارِ اجتماعِ سیاسی، سبب مرگ آن شود؟ اینکه میگویند زادگاه دموکراسی، یونان
حیوان و حاکم مضمون دو جملهی معروف ارسطو را در سطور آغازین سیاست یه یاد بیاورید: «انسان حیوانیست سیاسی» و «انسانی که فاقد شهر باشد، یا دد است یا خدا». هابز در لویاتان این تزهای ارسطویی را واژگون میکند.
نوعی آرمانخواهی ناانسانی «بینوایان»ِ هوگو به آمریکای بعد از جنگ ویتنام رسید. فریادِ «مرا بخوانید» خود را در آن سوی اقیانوس اطلس بلند کرد و جان رالز، کهنهسرباز جنگ ویتنام، نیز در میان خیل کسانی بود که کتاب
نگاه خیرهی مغاک سیاست به اخبار سیاسی روزمره دقت کنید. رهبران سیاسی با هم دیدار و گفتگو میکنند، میخندند، دست میدهند و الخ. اما آیا این همهی ماجراست؟ رهبران سیاسی برای یکدیگر خطونشان نمیکشند؟ یکدیگر را به قطع روابط
فیلسوف نقابدار تاکنون شارحین بسیاری تلاش کردند تا گره بستهی کلاف پرپیچ «چنین گفت زرتشت» نیچه را باز کنند و کوشیدند تا از رهگذر پاسخ به پرسشهای تفسیری دشواری که متن کتاب در برابر خواننده قرار میدهد دستکم تاحدی
سیاستِ فیلسوفانه اجتماع سیاسی چیست؟ قانون چیست؟ عدالت چیست؟ فضیلت چیست؟ بهترین شیوهی زندگی چیست؟ این پرسشها، و پرسشهایی از این دست، قدمتی به درازنای عمر فلسفهی سیاسی دارند. اما صفت سیاسی در این عبارت، به چه معناست؟ خودِ فلسفه
قیصر یهودی پولس قدیس را میتوان پیچیدهترین فیگور تاریخ الاهیات مسیحی دانست. او نزدیکترین قدیس به و درعینحال دورترین آنان از، مسیح بود. هرگز فرزند مریم را در زمان حیاتش ملاقات نکرد اما بنا به ادعای کتاب مقدس، مسیح در
آمریکا یا فرانسه؟ انقلاب بهتر است یا اصلاح؟ بهبود مستمر یا انهدام و بازساخت؟ اتصال یا گسست؟ شاید اینها و بسیاری از مضامین فلسفی و سیاسی ــ اجتماعی دیگر، وقتیکه نام انقلاب را میشنوید، به ذهنتان خطور کند. میتوانیم انقلاب
کماندار و سایهاش سرمایهداری چیست و چطور ممکن است که نسبتی با قسمی اخلاق دینی داشته باشد؟ چرا اخلاق پروتستانی و نه کاتولیکی یا ارتدوکسی؟ و اصولاً چرا شاخهای از مسیحیت؟ همهی این پرسشها در بدو مواجهه با