دوستی میگفت چون جامعهشناسان ما کلاً اهل ادبیات به معنی مثلاً خواندنِ رمان، محض لذت بردن صرف نیستند مطلب درخوری هم تولید نکردهاند. من مطلب درخور را اینطور فهمیدم که کارکرد شاخههای فکریِ جنبیِ ادبی در گام نخست باید قابلیت ترغیب به خواندنِ خود ادبیات را داشته باشد. به عنوان شاهد تقریباً تمام کسانی که رمان عصر بیگناهی ادیث وارتون را خواندهاند مقالهی اسنوبیسم محمد قائد در کتاب خاطرات خنده و فراموشی را هم خواندهاند. احمد اخوت یک مجموعه داستان کوتاه دارد. ترجمههای ویلیام فاکنرش خواندنیست. دلیل اصلیاش هم این است که خودش یکپا هوادار فاکنر است. این را از مقالات مُنضَم به ترجمههایش میشود دید. کتابهای نظریاش را هم از زاویهی یک خورهی کتاب مینویسد. زبانی ساده، فهمیدنی و بیانی اغلب فروتن دارد. آثار نظریاش مانند همین کتاب و دستور زبان داستان و نشانهشناسی مطایبه یا کتاب تا روشنایی بنویساش که حاصل مقالات مرتبط با هم است از این قاعده پیروی میکند. یعنی هم در روساخت مطالب با نویسندهای مطلع و دانشمند روبرو هستی و هم در زیرساختِ متن با خوانندهای همکلامی که مشعوف خواندههایش، تو را دعوت به خواندن میکند. بهتقریب هر مقاله یا کتابش از زاویهی یک خورهی کتاب است. شاخص آن، کتابِ داستان ماشین تحریر من است. کتاب لطیفهها از کجا میآیند مثل بسیاری از کارهای اخوت مجموعهای از مقالات مرتبط به هم نیست. کتابیست که معطوف به عنوانش نوشته شده. دربارهی تعاریف لطیفه، معانی و بیان، تحلیلهای زبانشناسانه و روانشناسانه، تمایزش با چیستان و درنهایت با گریزی به جامعهشناسی لطیفه و دیدگاه آن پایان میپذیرد. کتاب خلاصهی ترجمههای جسته و گریخته نیست. از طرفی قرار نیست با حجم اطلاعات مربوط و نامربوط خواننده مرعوب شود. درنهایت نویسنده درصدد ایجاد تعریفی مشخص از لطیفه و چیستان و غیره است. جان کلام این است: میشود گاهی فقط شنید یا ترجمه کرد. کاری که اخوت در این کتاب چندین بار پیشنهاد میدهد. نکتهی آخر این که مباحث مطرح شده در کتاب بدیلی در زبان فارسی ندارد و این برای افزایش دانش ادبی هر خوانندهای حتی آماتورهاش غنیمت است.
کامران سلیمانیان مقدم