هیچکس برگزیده نیست
در رمان زوال فرشته، خواننده به جهان عجیبی پا میگذارد. افسانهای تکرارشونده در کتابهای آیین بودیسم و هندو به واقعیت تبدیل میشود. مردی ماهیگیر که ردای فرشتگان را میدزدد و آنها را از آسمان به زمین میکشاند.
زوال فرشته چهارمین قسمت تترالوژی «دریای حاصلخیزی» است و دو شخصیت اصلی آن، هوندا و تورو گویی دو سوی روح سرکش یوکیو میشیما هستند. او که نگران زوال سنتهای اصیل ژاپن است، در مورد هر کس که میخواهد این سنتها را ویترینی کند، از زبان راوی چنین میگوید: «هوندا آنچه که او از سنتهای ژاپنی میدانست، به طعنه و ریشخند، یخدانی پر از سبزی میخواند!»
یوکیو میشیما در این رمان در کنار نشان دادن رنجهای پیری، روند زوال فرشتگان را به تصویر میکشد. راه دستیابی به ردای تورو و به زوال کشاندنش، غرور و خودشیفتگی اوست. هوندا از این ویژگی استفاده میکند و او را زیر پر و بال میگیرد و از اتاق کار سادهاش بیرون میکشد. به زندگی تجملی خود واردش میکند و با «تزریق پول و فرهنگ و خوشبختی» او را به هبوط میکشاند اما در عوض با این کار عمری طولانیتر به او میبخشد. روزی که از تبدیل شدن تورو به جوان خیلی عادی مطمئن میشود، میفهمد که خطر مرگ از سر او گذشته و دیری نمیگذرد که تمام نشانههای زوال را در او میبیند:
«پنج نشانه وجود دارد که چون زمان زوال فرا رسد، چهره نشان خواهد داد. گلهای سرشان پژمرده خواهد شد، از زیر بغلشان بوی ناخوشایندی به مشام میرسد، رداشان خاکآلود میشود و در زمین میماند، روشنایی اندامشان به خاموشی میگراید و هوشیاری خود را از دست میدهند.»
تورو بعد از تجربۀ قدرت و ثروت، بعد از عبور از پستیهای گوناگون اخلاقی، ردای خود را از دست میدهد بی این که بداند فرشته بوده است. روزی که کیکو برایش راز هوندا را فاش میکند، در واقع نابودی نهایی او را رقم میزند.
یوکیو میشیما روزی که نوشتن نسخۀ دستنویس این رمان را تمام میکند، بعد از سخنرانی از بالکن دفتر فرماندهی نیروهای دفاع ژاپن، به اتاق برمیگردد و اقدام به هاراکیری میکند؛ «اگر در این کرۀ خاکی چیز خارقالعادهای باشد، مثل زیبایی ویژه، طبیعت آن را پیدا میکند و ریشهکن میسازد و همۀ ما باید این درس سخت را یاد بگیریم که هیچکس «برگزیده» نیست.»