اثری که «دنیا»ی ارانی بر ایران گذاشت
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم هیچ نشریهای در تاریخ مطبوعات ایران به اندازه «دنیا» به طور مستقیم بر سیاست ۸۰ سال اخیر ایران اثر نگذاشته است. در سالها ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴، تنها ۱۲ شماره از این نشریه منتشر شد. «حلقه دنیا» اما در وقایع دهههای بعد، به طور مستقیم و غیر مستقیم، ایفای نقش کرد. افرادی که دنیا گرد هم آورد، هم بر شکلگیری و هم بر کیفیت جریان و احزاب چپ در ایران، اثر مستقیم گذاشتند.مجله دنیا در فضای آن روزگار چگونه مجال انتشار یافت و از زیر تیغ سانسور عبور کرد؟ بنیانگذار آن چگونه بر فضای روشنفکری ایران اثر گذاشت و چرا دنیا در تاریخ روزنامهنگاری ایران مهم است؟ در این یادداشت، «دنیا» را مرور خواهیم کرد و نگاهی مختصر به زندگی دکتر تقی ارانی خواهیم انداخت.
دنیای علم و فلسفه در روزگار سانسور
اول بهمنماه ۱۳۱۲، در اوج نظم و قدرت رضاشاه و در حالیکه هر روزنامه و مجلهای برای نشر میبایست از قیچی تیز ماموران سانسور شهربانی بگذرد، ماهنامهای به آدرس «طهران، چهارراه وزارت جنگ، مطبعه اطلاعات، اداره مجله دنیا» در فضای مطبوعات ظاهر شد که بر پیشانی آن نوشته شده بود: «در مسائل علمی، صنعتی، اجتماعی و هنری از نظر اصول مادی بحث میکند.»
در نگاه اول، شمارههای مجله احتمالا برای عوام جذاب نمیبودند اما بیتردید افراد جویای علم را به خود جذب میکردند. تشنگان دانستن، میتوانستند اطلاعات دقیقی درباره الکتریسیته، اجزای اتم، رادیواکتیو، تولید برق در آلمان و جایگاه عناصر در جدول مندلیف کسب کنند. با این وجود، در همان مقاله، ناگزیر با واژه دیالکتیک هم آشنا میشدند.
آن که میخواست در زمینه سوختهای فسیلی اطلاعاتی بیابد، لاجرم در کنار مقاله دلخواهش، میخواند که «هلند و انگلیس رقیبهای مهم خط لوله نفتی آمریکا میباشند. اهمیت نفط ایران در زندگانی اقتصادی انگلیس زیاد است.» – و این، ۱۷ سال پیش از ملیشدن صنعت نفت بود.
حضور دکتر ارانی به عنوان یک دانشمند تراز اول شیمی-فیزیک ، بار علمی خاصی به مجله داده بود. وقتی امروز دنیا را ورق میزنیم، حس میکنیم که ارانی گاه در مقام معلمی صبور و گاه در قامت یک پیشگوی دانشمند ظاهر میشود. در سطور دنیا در سال ۱۳۱۲ با اشاره به پیشرفتهای تکنولوژیک و نیاز جامعه انسانی، پیشبینی شده که «دیدن اشخاص از پشت تلفن و بصدا» صورت عملی به خود بگیرد. اما در کنار اشاره به پیشرفتهای آن زمان و دورنمای آینده، به خواننده گفته شده که کماکان بزرگترین گرفتاری بشر «عدم قدرت وی به اداره اجتماع خویش است». ذیل همان ستون، ارانی میگوید: «انسان حیوان اجتماعیست. هر فرد هر قدر زندگانی شخصی خود را با نظریات کلی فلسفی خود بیشتر ارتباط دهد، کاملتر است… تنها نظریه کلی که میتواند مابین علم، صنعت و اجتماع بشر امروز هارمونی و همفرهنگی تولید کند، اصول عقائد مادی است.»
در سال ۱۳۱۳، یک سال پیش از تصویب قانون کشف حجاب در ایران، در اقدامی کمسابقه، عکس ماری کوری، دانشمند لهستانی-فرانسوی، روی جلد یکی از شمارههای دنیا منتشر شد و بزرگ علوی با اسم مستعار فریدون ناخدا در دفاع از برابری حقوق زن و مرد، در همان شماره نوشت: «آیا هیچ ممکن است تصور کنید که آب حوض خانه شما یخ بسته و در گوشه باغچه حیاطتان بوته خیاری که تخم آن را چند ماه پیش کاشتید، خیار داده است؟»
علوی با این مقدمه، نتیجه گرفت: «ممکن نیست در یک جامعه، صرفنظر از طبقات مختلف آن، یک عده بیش از دیگران ترقی کنند. یعنی مثلا مردها بیش از زنها ترقی نمایند و یا برعکس.»
یک سال پیش از کشف حجاب، علوی در دنیا به ریشهها پرداخت و نوشت: «اگر ما بخواهیم که زنها بیش از این ترقی کنند، باید وسائلی ایجاد کنیم که در کلیه رشتههای اجتماعی این تکامل حاصل شود. در جامعه امروز ما زن در حکم مال و شیء بوده و تا موقعی که این وضعیت دوام دارد تکامل بیشتری برای آنها نمیشود قائل شد… تا موقعی که قوانینی در بعضی ممالک هست که مطابق آن نفقه زن بعهده شوهر بوده… یا در موقع عقد زناشویی مخارجی به عنوان مهریه بر مرد تعلق میگیرد، دیگر چه توقعی داریم که زنها بیش از این رو به تکامل بروند؟ تا موقعی که زنها از حیث مادیات در قید مردان هستند پس دیگر آزادی نسوان چه معنایی دارد؟»
او همچنین در همان مقاله، بلافاصله بعد از مطرحکردن مساله برابری حقوق زن و مرد، به سراغ قرائت سوسیالیستی از برابری اجتماعی میرود: «مطابق عقیده ماتریالیسم یک جامعه موظف است که از افراد خود نگاهداری کند. برای آنها تمام وسائل زندگانی مادی را تهیه نماید. جامعه این وسایل را از آسمان نمیآورد. در قبال کاری که هر عضو جامعه میکند، به او نان داده میشود.» این، بازگویی جمله معروف مارکس در «نقد برنامه گوتا» است که مینویسد: «از هرکس به اندازه تواناییاش، به هرکس به اندازه نیازش.»
بزرگ علوی به پدیده «استثمار مضاعف» زنان از نظر اقتصادی اشاره میکند و مینویسد: «اکنون اگر تصور کنیم که خانواده از حیث مادیات در تحت قید طبقه بالاتر خود قرار گرفته و آن طبقه از او استفادههای نامشروع میکند، زنهای این خانواده دو برابر مورد استفاده نامشروع میشوند. یکی بوسیله آن طبقه و دیگری بوسیله مردهایشان.» پدیده استثمار مضاعف یکی از موضوعات بحث برابریخواهان در دهههای اخیر است، اما فراموش نکنیم که ما از مجلهای سخن میگوییم که ۸۰ سال پیش در ایران منتشر میشد.
ارانی و دنیا
بررسی کیفیت و اثرگذاری مجله دنیا بدون شناخت بنیانگذار آن، دکتر تقی ارانی، ناممکن است.
تقی ارانی تابستان ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد. پدرش، ابوالفتح ارانی، کارمند دولت بود و به واسطه شغل او، پسرش پس از تبریز، بخش عمده تحصیلاتش را در تهران گذراند. ابتدا به دبستان شرف و سپس به دارالفنون رفت و وارد دانشکده طب شد.
نقش مادر در زندگی تقی ارانی برجستهتر از پدر است. ابوالفتح ارانی و فاطمه آقازاده سه دختر و یک پسر داشتند. ابوالفتح میخواست تنها پسرش نزد او بماند و زندگی کارمندی آرامی را پی بگیرد. فاطمه آقازاده، زنی ترقیخواه بود که با وجود اکراه همسرش در مورد اعزام تقی به اروپا، مبلغ مختصری به عنوان خرج سفر برای او تهیه کرد. تقی در سال ۱۳۰۱ با آن مبلغ به برلین رفت و بدون بورسیه دولتی، چهار سال کار کرد و درس خواند. از سال ۱۳۰۵ بود که دولت بهمدت دو سال به او بورسیه اعطا کرد تا دکترایش را تمام کند.
شخصیت محکم و مستقل مادر باعث شده بود که تقی ارانی به روایت دوستانش، او را به حد پرستش دوست داشته باشد. در نامهای که ارانی سالها بعد در زندان به عنوان وصیتنامه به دست بزرگ علوی رساند، نوشت: «شما را تا چند روز دیگر مرخص خواهند کرد ولی من ماندنی هستم و شاید مرا بکشند. مادر من بیمار بستریست و این مصائب را تاب نخواهد آورد. در موقع مرگ، در بالین او حاضر باشید و با او صحبت کنید… کمک کنید که خواهر من تحصیلات عالی خود را به پایان رساند.»
ارانی در سال ۱۳۰۷ با نوشتن تزی در مورد خواص اسید هیپوفسفرو، دکترای علوم شیمی گرفت. او عاشق دانستن بود؛ پس به شیمی اکتفا نکرد و در فیزیولوژی، روانشناسی، فیزیک و جامعهشناسی نیز تبحر یافت. او مدتی در دانشگاه برلین علم بدیع در اشعار فارسی و عربی و ترکی تدریس کرد و با همکاری فریدریش روزن، شرقشناس آلمانی، «رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس» حکیم عمر خیام را تصحیح و منتشر کرد. او کارهای ارزشمندی از ناصرخسرو و سعدی را نیز تصحیح کرد و در شناخت آنها به اندیشمندان غربی موثر بود.
ارانی سال ۱۳۰۸ -یا به روایتی ۱۳۰۹- به ایران برگشت. در ایران، به تدریس و کار در وزارت معارف و سپس وزارت صناعت پرداخت و همزمان، جلسات منظمی با «منورالفکر»های آن زمان برگزار کرد.
ارانی گروهی از این روشنفکران مانند خلیل ملکی و بزرگ علوی را از آلمان میشناخت و همراه با آنان به مباحث روز علمی و اجتماعی پرداخته بود و با گروهی دیگر در دانشگاه تهران آشنا شده بود. طیف آشنایان او، از نیما یوشیج و عبدالحسین نوشین تا احمد کسروی و محمدعلی جمالزاده گسترده بود. احمد کسروی بعدها در دادگاه معروف ۵۳ نفر، وکالت تسخیری او را بر عهده گرفت.
تقی ارانی همراه با ایرج اسکندری و بزرگ علوی در مورد انتشار یک نشریه که اصول ماتریالیسم دیالکتیک را مطرح کند، مشورت کرد. ابتدا نام «تندر» را در مهرماه ۱۳۱۲ به وزارت معارف پیشنهاد کرد. تندر به نظر مسوول مربوطه، خیلی تند بود و بدون ارجاع به شورای عالی معارف، رد شد. ارانی نام «ماتریالیسم» را به شورا برد اما این نام به دلیل «اروپاییبودن» رد شد و سرانجام، ارانی نام «دنیا» را به پیشنهاد ایرج اسکندری انتخاب کرد. دنیا مجوز انتشار گرفت.
مازیار بهروز، تاریخپژوه و استاد دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو، معتقد است ترویج خط مجله دنیا در سطح فلسفی، علمی و تا حدودی سیاسی، «با احتیاط و اعتدال همراه بود و به نظر میآید یک برنامه درازمدت را در نظر داشتند»، نه سازماندهی یک حرکت سیاسی کوتاهمدت.
با تصویب قانون «مجازات مقدمین برعلیه امنیت و استقلال مملکت» در سال ۱۳۱۰ فعالیت کمونیستی در ایران غیرقانونی اعلام شده بود و دنیا تلاش میکرد تا به شکلی علمی اندیشههای ماتریالیستی را به گونهای مطرح کند تا مبادا مأموران حکومتی از محتوای آنچه در این مجله منتشر میشود مطلع شوند.
ارانی و حیات زیر تیغ سانسور
محمد بلوری، روزنامهنگار قدیمی، درباره سانسور در حکومت وقت، مینویسد:
در زمان رضاشاه، شهربانی مامور سانسور و نظارت بر مطبوعات شد و دستور داده شد روزنامهای که منتشر میشود باید توسط سانسورچیان شهربانی مهری با عنوان روا بخورد.
بلوری در خاطراتش از دهه ۱۳۳۰، از «پیرمردی به نام محرمعلیخان» به عنوان یکی از سانسورچیها یاد میکند. این پیرمرد، در زمان انتشار مجله دنیا، مرد میانسالی بود که مسوولیت سانسور بسیاری از مطالب در نشریات را بر عهده داشت.
تقی ارانی در ارزیابی خود از دستگاه سانسور وقت، دندانهای محرمعلی را شمرده بود. انور خامهای در خاطراتش از ۵۳ نفر مینویسد: «سانسورچی مطبوعات شخصی بود بنام محرمعلیخان که بقول دکتر ارانی در دادگاه هر چه را نمیفهمید سانسور میکرد و چون هیچ چیز نمیفهمید، همه چیز را سانسور میکرد… اینجا نیز ابتکار دکتر ارانی مشکل را حل کرد. او مشاهده کرده بود که محرمعلیخان نه حوصله خواندن این جور مقالات را دارد نه فرصت آنرا؛ فقط عنوان و صفحه اول مطالب را نگاه میکند و اگر ببیند صنعتی یا علمی است آن را امضاء میکند و بعد فقط به شماره ترتیب صفحات نگاه میکند تا آخر مقاله و بدون نگاه کردن آن را امضاء میکند و رد میشود.»
به روایت انور خامهای، بدینسان ارانی «صفحات مقالات بودار را تقسیم میکرد و در میان مقالات صنعتی قرار میداد. مثلاً صفحات مقاله بشر از نظر مادی را لای مقالهای درباره رادیوسازی یا موتور اتومبیل جا میداد بعد تمام این صفحات را پشت سر هم شمارهگذاری میکرد و آن را پیش محرمعلیخان میبرد. سانسورچی صفحه اول را نگاه میکرد میدید مربوط به رادیو یا موتور است و آن را امضا میکرد و بعد صفحات بعدی را بدون آنکه بخواند از روی شماره امضاء میکرد تا آخر.»
اما باهوشتر از ماموران سانسور، «آخوندها» بودند.
نخستین واکنشها از جانب مذهبیون
کمسوادی ماموران سانسور نتوانست مجله را ایمن نگه دارد. خطر دنیا بیش از آنکه نظام سیاسی را تهدید کند، اعتقادات دینی را هدف میگرفت. اینجا بود که مذهبیون علیه دنیا برخاستند و با استناد به گفتاری منسوب به پیامبر مسلمانان، با شعار «الدنیا جیفه و طالبوها کلاب» (دنیا به سان مردار است و طالبانش سگانند) حملات لفظی خود را آغاز کردند. سیاست وقت رضاشاه، محدودکردن روحانیون بود و از این روی، اهرم فشار آنها در حدی نبود که مجله بلافاصله بسته یا ارانی بازداشت شود.
ارانی در شماره ششم مجله دنیا که در تیرماه ۱۳۱۳ منتشر شد، نوشت: «از دو میلیون باسواد شهری، یک دسته متعصب و کهنهپرست و دسته دیگر منورالفکر است. علل مادی که دسته اول را متعصب کرده است، موقعیت اجتماعی آنست. متعصب و قدیمپرستی یعنی علاقه به ایستادن، ثبات و اثبات حقانیت دائمی برای خود و هر خوشبخت که میترسد روزگار این نعمت اتفاقی را از چنگال وی در رباید… آخوند از آن جهت عقیده دارد علم پیشرفت نمیکند و تمام اکتشافات امروز را از قدیم میدانستند که اعتقاد به علوم جدید حکما علم الفاظ قرون وسطی یعنی عایدی معاش وی را نابود خواهد کرد. همینطور هر کس که پیشرفت علم و اجتماع، سرمایه نامشروع وی را در هم خواهد شکست، قطعا مخالف تغییر و پیشرفت و معتقد به ایستادن؛ و در موارد بیچارگی طرفدار عقبرفتن است.»
او میافزاید:
البته واضح است مجله دنیا با آن منطق قوی و فکر نافذش مانند برق بر فرق این دسته میزند. این افکار محدود نمیتوانند تحمل کنند که به آن بتهای مقدس این طور صریح حمله شود، بگویند تو اشرف مخلوقات نیستی، روح تو از خواص ماده است… فلان کتاب که هزارسال پیش نوشته شده است برای تو میتواند حکم یک اثر تاریخی را داشته باشد ولی هادی فکر بشر امروز نمیتواند بشود.
مجله دنیا اگرچه در برابر این حملات ایستاد، لیکن بعد از ۱۲ شماره از انتشار بازایستاد. حلقه دنیا اما تشکیل شده بود؛ حلقهای با جلسات هفتگی در منزل دکتر ارانی و مکاتبات و گفتوگو میان دنیاییها در نقاط مختلف ایران.
ارانی در سال ۱۳۱۴ عزم اروپا کرد تا در کنگرهای در آلمان شرکت کند. او مانند بسیار کسانی که آن زمان به اروپا سفر میکردند، از خاک روسیه گذشت، در میانه راه در مسکو توقف کرد و با دستاندرکاران عالی کمینترن (بینالملل سوم) گفتوگوهایی داشت. کمینترن از طریق فردی به نام نصرالله کامران اصلانی با او تماس میگرفت. با این حال، ارانی ترجیح میداد که همراه با حلقه دنیا، به جای فعالیت سیاسی مستقیم در چارچوب بینالملل سوم، آنهم در شرایطی که قانون مصوب سال ۱۳۱۰ فعالیت گروههای چپ را ممنوع میکرد، به کارهای روشنگرانه بپردازد. سایه بینالملل سوم اما او را رها نکرد. او بعدها در دفاعیاتش، با رد اتهام ارتباط با شوروی گفت، این اتهام که به خاطر تماس با بینالملل سوم به او وارد شده، مانند آن است که کسی با جامعه ملل در ژنو گفتوگو کند و اتهام ارتباط با سوئیس به او وارد شود.
بازداشت و محاکمه ۵۳ نفر
شامگاه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۱۶ دکتر تقی ارانی بازداشت شد. همزمان، در عملیاتی که از شهربانی تا ارتش در آن حضور داشتند، ۵۳ تن در سراسر ایران دستگیر شدند. ماموران نهتنها کسانی که دکتر ارانی را میشناختند، بلکه مشترکان مجله دنیا را نیز در شهرستانها بازداشت و به تهران اعزام کردند.
ایرج اسکندری سالها بعد مساله بازداشت گروه ۵۳ نفر را اینگونه توضیح میدهد: «محمد شورشیان یک مکانیک عضو گروه که پیش از این یک بار به شوروی سفر کرده بود پس از بازگشت به ایران در آذربایجان به دام پلیس گرفتار شده بود ولی توانسته بود به همراه بقراطی و صادقپور (از اعضای گروه ۵۳نفر) از چنگ پلیس فرار کند. وی پس از چندی به آبادان رفت و در آنجا یک گروه تئاتر تشکیل داد و برای جذب نیرو تلاش کرد. پلیس هم که مشخصات وی را بعد از فرار تکثیر کرده بود، به راحتی او را شناسایی و دستگیر کرد. وی پس از بازداشت به تهران فرستاده شد و در بازجویی، اعضایی را که میشناخت به پلیس معرفی کرد. شورشیان را به تهران میفرستند و بالاخره به حضور مختاری، رئیس شهربانی میبرند. او از مختاری تقاضای امان میکند و میگوید اگر شما دیگر مزاحم من نشوید من یک شبکه حزب کمونیست را به شما اطلاع میدهم… شورشیان فقط ۳ نفر را میشناخت که هر ۳ نفر را لو میدهد: دکتر ارانی، کامبخش و بهرامی.»
اسکندری میافزاید: «دکتر ارانی و بهرامی دستگیر میشوند و کامبخش مخفی میشود و یک روز بعد از آنها توقیف میشود؛ یعنی او خودش شخصاً خود را معرفی میکند و بعد از این معرفی است که اقاریر را میکند و همه ما را میگیرند….» بسیاری از اعضای گروه ۵۳ نفر، کامبخش را مسوول لو دادن «همه چیز» میدانند. با این وجود، کامبخش همواره یکی از افراد نزدیک به اتحاد جماهیر شوروی بود و تا آخر عمر نزدیک به شوروی ماند.
بازداشتشدگان تحت شکنجه قرار گرفتند اما ارانی نقطه ثقل پرونده بود. او در جریان محاکمه ۵۳ نفر در تالار دیوان جنایی تهران در روزهای یازدهم تا بیست و دوم آبان ۱۳۱۷ و روز بیست و چهارم همان ماه، میگوید: «در سرتاسر این پرونده صفحهای نیست که در آن چند بار اسم دکتر ارانی تکرار نشده باشد. این دکتر ارانی کیست که اگر به طرف راست نگاه کند، جبال البرز به تزلزل درمیآید، اگر به طرف چپ نظر افکند، اقیانوس کبیر متلاطم میشود، اگر دست چپش را دراز کند، اعتصاب و اگر دست راستش را تکان دهد، انقلاب میشود. شهربانی یک بانی تزلزل و تلاطم، اعتصاب و انقلاب را به اسم دکتر ارانی معرفی کرده است.»
ارانی شش ساعت و نیم در دادگاه صحبت کرد. او گفت: «وظیفه من در این جا مهمتر از آن است که به دفاع شخص خود بپردازم. من وظیفه عالی و وجدانی جمعی را اخلاقا بر عهده دارم.» ارانی فعالیتهایش در مجله دنیا را بخشی از اصل پایهای آزادی بیان و عقیده دانست و اینگونه از خود دفاع کرد: «ملت ایران اصل ۲۰ و ۲۱ قانون اساسی را دائر به آزادی مطبوعات و انجمنها و عقاید، برای حفظ شئون خود با خون خریده است… مجلس شورا در سال ۱۳۱۰ این جرات را کرده و ماده ۶۰ قانون مجازات عمومی سابق را که مجالس ملی برای حفظ انتظام کشور در مقابل شورشها وضع کرده بودند، تغییر داد. آزادی عقاید را رسما قدغن نموده، توهین کمرشکنی بر ملت ایران وارد آورد.
هر قدر در هویت آن مجلس و تشریفات قانونی تشکیل آن و منافاتی که قانون مزبور با روح قانون اساسی دارد… بیشتر دقت کنیم، این قانون مفتضحتر و کثیفتر در نظر ما جلوه میکند ؛ به همین جهت ما آنرا به یادگار محکمه تاریخی امروز، قانون سیاه مینامیم.»
مرگ ارانی و میراث دنیا
پیشبینی ارانی در دستنوشته زندانش خطاب به بزرگ علوی درست از آب در آمد. او تنها کسی از گروه ۵۳ نفر بود که در ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ در زندان درگذشت. ارانی در دفاعیهاش، شرحی از شکنجهها ارائه داده است. شکنجه و آزار مداوم همراه با ابتلا به تیفوس و جلوگیری عامدانه از درمان ، جانش را در ۳۷ سالگی گرفت.
به شهادت پزشکی قانونی، ارانی آنچنان نحیف شده بود و زجر دیده بود که مادرش جسد او را نشناخت و گفت «این پسر من نیست.» ارانی مرد اما دنیایی بر جای گذاشت که چه مثبت و چه منفی، در بسیاری از حوادث سیاسی دهههای بعد ایران نقش انکار ناپذیری ایفا کرد.
یک دهه بعد از مرگ ارانی در بهمنماه ۱۳۱۸، شاملو در قصیده برای انسانِ ماهِ بهمن درباره او سرود:
[…]
تو نمیدانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگیست!
تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست
تو نمیدانی ارانی کیستو نمیدانی هنگامی که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
و لبانت به لبخندِ آرامش شکفت
و گلویت به انفجارِ خندهیی ترکید،
و هنگامی که پنداشتی گوشتِ زندگیِ او را
از استخوانهای پیکرش جدا کردهای
چهگونه او طبلِ سُرخِ زندهگیاش را به نوا درآورد
در نبضِ زیراب
در قلبِ آبادان،
و حماسهی توفانیِ شعرش را آغاز کرد
با سه دهان صد دهان هزار دهان
با سیصد هزار دهان
[…]
کامبیز غفوری
2 دیدگاه
میشه مطلب رو توی وبلاگ خودم بزارم؟
بله، با ذکر منبع مشکلی نیست.