یک اتاق و کمی پول
همهی حرفش را در همان سطرهای آغازین میزند: «به نظر من زنی که میخواهد داستان بنویسد باید پولی و اتاقی از آن خود داشته باشد.» وولف هر آنچه را به ذهنش میرسد در جا و با زبانی ساده بیان میکند. به همین دلیل اگرچه موضوع اصلی زن و نویسندگیست، گاهی از موضوعاتی بهکل بیربط نیز حرف میزند. از دانشگاه و کارکرد مخربش برای زندگی یا از شعر مدرن و مشکلاتش. بعد، پشت میز شام به فقر میاندیشد: «اگر کسی خوب شام نخورده باشد، نمیتواند خوب فکر کند، خوب عشق بورزد، خوب بخوابد.» و این فقر را با اندک فاصلهای به زن ربط میدهد: «از فکر آن همه زن که سال از پس سال کار میکردند و برایشان دشوار بود که دو هزار پوند روی هم بگذارند… برآشفتم و فقر شرمآور جنسیت خویش را تحقیر کردم. پس مادران ما چه میکردند که هیچ ثروتی نداشتند که برای ما بگذارند؟ دماغشان را پودر میزدند؟ ویترینها را تماشا میکردند؟… خودنمایی میکردند؟؟!».
بهراستی چرا مادران مانند پدران، برای دخترانشان میراثی به جای نمیگذارند؟
چیزی که ویرجینیا وولف را از دیگر زنان نویسنده جدا میکند، نهتنها رمانهایش، که همین مادر بودن اوست: مادر نقد ادبی فمینیستی. و این مادر شدن با تولد «اتاقی از آن خود» آغاز میشود. وولف در اتاقی از آن خود، زن را نخستین بار در ادبیات زنانه بررسی میکند. البته بررسی او کمی با بررسیهای سنتی متفاوت است. او مرزهای ژانر ادبی مقاله را متناسب با هدفش تغییر میدهد و چیزی تازه خلق میکند. چیزی که هم داستان است هم مقاله. این جسارت او از دو جنبه قابل بررسی است: نخستین و مهمترینش بیاعتنایی به جغرافیای ادبی مردانه است. او معیارهای ادبی را تماماً مردانه میداند و میپرسد: چرا زنان دارای معیارهایی نباشند که به دست خود ساختهاند؟ وقتی ادبیاتی که زن از آن حرف میزند نیز میدان تحمیل و تحمل ژانرهای ادبی مردسالارانه باشد دیگر جایی برای اندیشهی زن باقی نمیماند.
دومین جنبه، روش خاص اوست. این که چگونه از تمام تکنیکهای ادبی کمک میگیرد، موضوعی حاشیهای را استادانه به مرکز میآورد و صمیمیتی کمیاب را در یک ژانر رسمی برقرار میکند تا بیشتر بر مخاطبش تأثیر بگذارد.
این همان میراثی است که از مادر نقد ادبی فمینیستی انتظار میرود برای دخترانش به جای بگذارد.