پرسشهای ناممکن
«ادبیات چیست؟» چنان پرسش عظیم و ناممکنی است که فقط فیلسوف بزرگ و البته دیوانهای مانند سارتر شجاعت پیشکشیدن آنرا دارد. ادبیات چیست؟ هر چه میتواند باشد و مطلقاً هیچ چیز که به تعریف بیاید و چارچوببندی شود نیست. تعریف مشخص چیزی که در قسمت بزرگی از تاریخ خود بر ضد هر تعریف و چارچوبی جنگیده، کاری است ناممکن. اما سارتر جسورتر از این حرفهاست. او نهتنها این پرسش را پیش میکشد، بلکه برای یافتن پاسخ، این پرسش را به پرسشهایی کوچکتر اما ناممکنتر تقسیم میکند:
فصل اول به پرسش «نوشتن چیست؟» میپردازد. سارتر از طریق تفاوتی که بین شعر و نثر میگذارد، تلاش میکند به تعریفی مشخص از «عمل نوشتن» یعنی «نوشتن به نثر» برسد. عملی که در نگاه او لاجرم متعهدانه و سیاسی است. نویسندهی بزرگ نمیتواند سیاسی نباشد به این دلیل ساده که به نثر مینویسد. نثر در نگاه سارتر زمینه و بستر روییدن بذرهای سیاست و مقاومت است.
فصل دوم پرسش «نوشتن برای چیست؟» را پیش میکشد. سارتر از «هدف» نوشتن میپرسد: چرا مینویسیم؟ هدف نهایی نثرنویسی چیست؟ آیا برای نوشتن یک دلیل واحد وجود دارد یا هر کس میتواند دلیل خود را داشته باشد؟ همانطور که میتوان حدس زد انتخاب کسی چون سارتر، پاسخ عجیبتر است: در نهایت تنها یک هدف وجود دارد. سارتر با پرداختن به مفهوم آزادی، هدف نهایی نوشتن را به آزادی نامتناهی انسان و خواست بیانگریاش پیوند میزند.
فصل سوم به این پرسش میپردازد که «نوشتن برای کیست؟». سارتر تاریخ خوانندگان رمان را از قرن هفدهم تا بیستم بررسی میکند: فرایند «خواندن» در طول چهار قرن چه تغییری کرده و مخاطب، امروز از نویسنده چه میخواهد؟ او با بررسی این تاریخ به سوی آینده گام برمیدارد تا نظریهی نهایی خود دربارهی مخاطب را صادر کند.
کتاب مجموعهی مقالههایی است که سارتر در طول سه سال برای مجلهی دوران مدرن نوشته است (مقالهی چهارم در ترجمهی فارسی نیست). جذابیت کار سارتر در این است که از یک سو، به عنوان یک نویسندهی استثنایی، ادبیات را از نظرگاه نویسندگان و آفرینندگان بررسی میکند و از سوی دیگر، به عنوان یک خوانندهی بزرگ و آموزشدیده، نگاه خوانندگان به ادبیات را میکاود. فارغ از این که با ادعاها و پیشنهادهای سارتر موافق باشیم یا نه، تلاش فکری او در پرداختن به چنین پرسشهای ناممکنی، خوراک فکری مغذی و مهمی را برای اندیشیدن به ادبیات و بهخصوص رمان در اختیار خواننده قرار میدهد.