لوگو کتابخانه بابل

هابز، فرانکنشتاین و فلسفه‌ی سیاسی مدرن

هابز، فرانکنشتاین و فلسفه‌ی سیاسی مدرن

هابز، فرانکنشتاین و فلسفه‌ی سیاسی مدرن

 

احتمالاً سیاست جزو معدود پدیده‌هایی در جهان است که یکسره برساخته‌ای بشری به نظر می‌رسد. شکاف بین سیاست و طبیعت شکافی است مسلّم. اصلاً به همین دلیل بود که کسی مثل ارسطو وجه تمایز انسان با باقی طبیعت را همین توان زیست سیاسی می‌دانست. تنها با توجه به همین ذهنیت مسلط قدماست که می‌توان دریافت چرا دوران مدرن و به خصوص استیلای اتوماتیسم تکنولوژیکی تا چه حد می‌توانست برای متفکران سیاسی قرن بیستم دهشتناک جلوه کند. از هایدگر تا اشمیت و بسیاری دیگر، از چپ و راست، فیلسوفان سیاسی در برابر اتوماتیسم تکنولوژیکی به وحشت افتادند. در نظر اشمیت نیز، همچون هایدگر، نیهیلیسم یعنی استیلای قدرتی بی‌چهره و غیرشخصی بر زندگی. سیطره‌ی تکنولوژی و اتوماسیون یعنی امحأ وجه انسانی سیاست. اشمیت قصد دارد با تکیه بر فیگور انسانی حاکم با این وضعیت مقابله کند. هنجارهای قانونی در نظر اشمیت با تنظیمات یک دستگاه اتوماتیک تفاوتی ندارند. استقلال این دستگاه همان چیزی است که سیاست انسانی را تهدید می‌کند. در نتیجه همواره باید نظام قانونی مستظهر به اقتدار شخص حاکم باشد که از قانون فراتر است. در نظر اشمیت، این کنارزدن محوریت اقتدار حاکم در برابر سازوکار تکنولوژیکی دولت مدرن، از قضا در تفکر همان فیلسوفی حادث شد که نامش با پرسوناژی گره خورده که افراطی‌ترین فیگور حاکمیت تلقی می‌شود: هابز و فیگور لویاتان. در نظر اشمیت، اتفاقاً هابز همان فیلسوفی است که تمایزی بین اقتدار حاکم و اتوماتیسم ماشین دولتی باقی نگذاشته است. همانطور که دکارت انسان را به ماشین تبدیل کرد، هابز هم دولت را به ماشینی اتوماتیک فروکاست. هابز به خدایی می‌اندیشید که تنها به معنایی حقوقی واجد تعالی و برتری و در نتیجه اقتدار است، نه به معنایی هستی‌شناختی. دولت نیز تبدیل به ماشین می‌شود و ماشین هرگز نمی‌تواند موجودی واجد تعالی باشد. دولت هابزی نوعی انسان مصنوعی است، ترکیبی از خدا، انسان، حیوان و ماشین، خدایی فانی و میرا. و درست به سبب همین ادغام دولت در نظم حقوقی، امکان زوال و فروپاشی آن نیز وجود دارد. کاری که هابز کرد عبارت از حقوقی‌سازی دولت بود، فروکاستن سلطنت به شکل صرف نظام حقوقی دولت. به عبارت دیگر، به زعم کارل اشمیت، هابز به قدر کافی هابزی نیست. هابز اشمیت فرانکشتاینی است که هیولای دست‌سازش از قبضه‌ی کنترل خودش خارج می‌شود و پارادوکسیکال، بنیان‌های اقتدار حاکمانه را متزلزل می‌سازد.

 

 

قبلی / بعدی

به اشتراک بگذارید

قبلی / بعدی

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram