فلسفهٔ سیاسی و نجات میهن
مسلماً ذهن خوانندهی کنجکاو در گام نخست درگیر عنوان کتاب خواهد شد: چگونه یک کتاب میتواند بدل به منجی شود؟ پای چه مشکلی در میان بود که کتابی میتوانست حلال مشکلات باشد؟ نویسندهی این کتاب – یعنی مائوریتزیو ویرولی – خود را در قامت منجیِ شهریار ماکیاولی میبیند و قصد دارد معنا و تفسیر این کتاب را از مخمصهی مفسران بیشمار آن برهاند و یا اینکه ماکیاولی بنا بوده منجیِ چیزی باشد؟ از قدیمالایام همواره میگفتند و لابد همهمان شنیدهایم که انسان عاقل کاری را بدون علت و دلیل انجام نمیدهد؛ بنابراین حتماً و حکماً فلاسفه، که در شمار عاقلترین ابنای بشر و علمای قوماند، نیز نباید از این قاعده مستثنی باشند. به همین دلیل، یکی از کوششهای مفسران آثار فلسفی در کنار شرح و تفصیل آنها، نشان دادن غرض فیلسوف از نوشتن اثر مربوطه بود، کوششهایی که به نگارش آثاری انجامید که مشخصاً به غرض فلانفیلسوف از نوشتن بهمانکتاب فلسفی میپرداختند. یکی از مشهورترینِ این آثار هم اغراض مابعدالطبیعهی ارسطو اثر معلم ثانی، فارابی، است. الغرض، مائوریتزیو ویرولی، به گمان من، در این کتاب بهدنبال نوشتن اغراض شهریار ماکیاولی است و کل ساختمان کتاب را نیز بر همین اساس برپا میکند. با این توضیحات مختصر میتوانیم مجدداً به پرسش آغازین رجوع کنیم. به باور ویرولی، ماکیاولی میخواست منجی میهنش باشد و در این راه بهجای توسل به سلاح و تجهیز لشگر و آرایش سپاه، شهریار را نوشت. اینکه ماکیاولی چگونه این کار را انجام داد و آیا به هدف خود، یعنی رهایی ایتالیا از چنگال بیگانگان رسید یا نه، را باید پس از خواندن کتاب بهقضاوت بنشینیم. هر پاسخی که به این پرسشها بدهیم، سنگمحکی برای سنجش میزان قوت تلاش ویرولی برای رسیدن به هدف خود، یعنی نشاندادن غرض ماکیاولی در نوشتن شهریار، خواهد بود.