لوگو کتابخانه بابل

یکدیگر را می‌شناسیم | مارین سورسکو

مارین سورسکو شعر جهان کتابخانه بابل
مارین سورسکو شعر رومنای شعر جهان کتابخانه بابل

یکدیگر را می‌شناسیم

یکدیگر را می‌شناسیم
روزی روی زمین
دیدم‌ات
من یک طرف زمین راه می‌رفتم
و تو یک طرف دیگرش.
می‌توانم بگویم چگونه بودی.
آه، شبیه همه‌ی زن‌های دیگر بودی.
ببین، هنوز صورتت را
به خاطر دارم.

عصبی شدم
و از صمیم دل چیزهایی به تو گفتم
اما صدایم را نمی‌شنیدی.
میان ما اتومبیل‌ها می‌رفتند و می‌آمدند
و آب‌ها بود و کوه‌ها
و همه‌ی زمین.
به چشم‌هایم نگاه کردی
اما چه می‌دانستی؟
در نیم‌کره‌ی من
شب شده بود.
دستت را بالا بردی: ابری را نوازش کردی
دست انداختم روی شانه‌ی یک برگ.

 

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram