
آینههای دق: دربارهٔ بوف کور هدایت
آینههای دق: دربارهٔ بوف کور هدایت برای الناز خدادادی روشنایی زیادتر میشد، چشمهایم را که باز کردم یک تکه از انعکاس آفتاب روی سطح آب
آینههای دق: دربارهٔ بوف کور هدایت برای الناز خدادادی روشنایی زیادتر میشد، چشمهایم را که باز کردم یک تکه از انعکاس آفتاب روی سطح آب
آواز سیرنها نگاهی به یک خردهروایت در ادیسه «تو نخست به نزد زنان سیرن فراز خواهی رسید که آوایشان هر انسانی را که به
حماسهها و زمینها نگاهی به رابطهٔ حماسه و ارزشهای جمعی حماسهها بیش از آنکه با شمشیرها و خونها، با جنگها و لشکرها، در رابطه
آخرین دقایق اعدامی دههٔ شصت میلادی. پراگ. خورشیدِ پراگ مردد و بیرغبت خودش را از کوههای هربنی بالا میکشد. زندانیِ محکوم به اعدام آخرین طلوع
انحطاط در احتجاب او را در نظر بیاورید که گوی یخی عظیمی را روی دوش مبارک گذاشته و قرار است تا آخر عمر چنان ببرد
در باب پادشاهی و مرگ «پادشاهبودن بهتر است یا مرگ؟». در برزخ واپسین لحظات زوال ساسانیان، یکی از سرداران یزدگرد جلوی چشم ما نقش کارآگاهی
بازماندهٔ روز «وقتی خانۀ آدم آتش گرفته، آدم اهل خانه را توی اتاق پذیرایی جمع نمیکند که یک ساعت دربارۀ بهترین راه فرار از آتش
اگر دانه نمیرد… آیا خدا وجود دارد؟این پرسش مانند یک تبر بر ذهن داستایفسکی فرود میآید و آنرا پارهپاره میکند. هر پاره روی صفحات کاغذ
تاریخ اوهام جادوگری ناشناس وارد شهری میشود، با سروصدای زیاد توجه مردم را برمیانگیزد و همه را در میدان اصلی شهر جمع میکند. به مردم
یک اتاق و کمی پول همهی حرفش را در همان سطرهای آغازین میزند: «به نظر من زنی که میخواهد داستان بنویسد باید پولی و اتاقی