احساس گناه در برابر واقعیت
صد سال تنهایی را اتفاقی خواندم. نمیدانم رمان دارد میمیرد چون دیگر دوستش نداریم یا دوستش نداریم چون فکر میکنیم دارد میمیرد.
صد سال تنهایی را اتفاقی خواندم. نمیدانم رمان دارد میمیرد چون دیگر دوستش نداریم یا دوستش نداریم چون فکر میکنیم دارد میمیرد.
مارگارت اتوود دربارهٔ گربههایش | کُمکم میکردند بنویسم، مثل بقیهٔ گربهها، با پریدن روی صفحهکلیدم»؛ مارگرت اتوود در این مطلب از گربههای خانگیاش میگوید.
محاکمه [از سری رمانهای بزرگ آلمانی] محاکمه اثر فرانتس کافکا مانند قصر و آمریکا یکی از سه رمان ناتمام اوست. این رمان علیرغم ساختار
بودنبروکها در بودنبروکها، در ابتدای داستان با خانوادهٔ بودنبروک در لوبک در دوران طلایی کار و تجارتشان آشنا میشویم. مدتزمان چهلودو سال زوال این
کوه جادو [از سری رمانهای بزرگ آلمانی] خلاصه کردن اتفاقاتی که در رمان کوه جادو رخ میدهد آسان نیست: هانس کاستورپ پسرعمهٔ بیمارش را
طبل حلبی [از سری رمانهای بزرگ آلمانی] طبل حلبی گونتر گراس بخش نخست یک سهگانه است، دو بخش بعدیِ این سهگانه موش و گربه
قصر [از سری رمانهای بزرگ آلمانی] قصر یکی از معماگونترین رمانهای قرن بیستم است و تفسیرهای زیادی برانگیخته است. همهٔ این تفسیرها اما یک
قهرمان من: جورج اورول | مارگارت اتوود دربارهٔ آشناییاش با رمانهای جورج اورول نوشته است. از متن: «اکثر دیستوپیاها ــازجمله دیستوپیای اورولـــ را مردها و از زاویه دید مرد نوشتهاند. من خواستم دیستوپیا را از زاویه دید زن امتحان کنم.»
کوندرا: از خنده تا فراموشی میلان کوندرا اصرار داشت که در قسمت زندگینامهٔ کتابهایش فقط دو جمله بیاید: «در چکسلواکی زاده شد. سال ۱۹۷۵
شبزندهداری فینگانها، بیداری فینگانها، احیای فینگانها؟ یا هیچکدام؟ تعمقی در ترجمهی عنوان آخرین رمان جیمز جویس: فینگنز ویک «امروز مامان مرد، شاید دیروز؛