زبان، مذهب و سانسور
| مسعود کدخدایی |
دید مذهبی به زبان و سانسور دو عامل مهم و خطرناکی هستند که بر سر راه زبان فارسی ایستادهاند. یا بهتر بگویم آنچه زبان را در سویههای گوناگون به بنبست رسانده و میرساند، این دو عامل هستند که از حکومت به فرهنگ عمومی و از آنجا به هرآنکس که مینویسد منتقل میشوند. دید مذهبی زبان را وسیلهای برای اعلام پیام و دستور میداند و وظیفهاش انتقال معنا از ذهن کسانی که امتیاز مذهب را دارند به ذهن مردم است. این زبان امری است و جایی برای گفتگو یا نظر مخالف باقی نمیگذارد و کلام را قربانی معنای از پیش تعیین شده میسازد و بنا به طبیعتش سانسور اعمال میکند. لحن این زبان در زمان قدرت خشن است و امر به معروف و نهی از منکر میکند، و در زمان ضعف ملتمسانه است و زبانآورانش نقش مظلوم و قربانی را بازی میکنند. این زبان ضدّ ادبیات است که میدانیم آفرینش در ذات آن است، چون در ادبیات واژه و جمله و چیدن آنها در هر متنی بافت و آهنگ و لحن ویژهای میآفریند؛ دیگر اینکه متن ادبی تنها برای انتقال معنا نیست، بلکه پس از آفرینش وجودی مستقل و جدا از آفریینندهاش مییابد که در بازخوانیها، هرکس میتواند معنایی جدا از درک دیگران در آن بیابد. به زبان دیگر، گیرندهی متن ادبی، بر عکس گیرندهی متنی مذهبی که مخالف آفرینش و نوآوری است، در فهم و درک هر متن آزادی دارد و نیازمند شارعان و مفسّران نیست.
در نبود آزادی قلم و بیان، افق امیدوارکننده برای زبان فارسی این است که به مشکلها آگاه شدهایم که این گام اول است. در راههای دیگر نیز قدم گذاشتهایم. یکی از این راهها مبارزه با سانسور است. دقّت به واژهها، بهویژه واژههایی که فرهنگ مذهبی در طول صدها سال در تار و پود ما تنیده، و پرهیز از بهکار بردن آنها راه دیگر است. برقراری ارتباط میان نویسندگان خارج و داخل کشور نیز راهی است که باید به بزرگراه تبدیل شود. گام زدن در راه آشنایی با ادبیات کشورهای فارسیزبان نیز ما را از ثمر تلاشهای آنان بهرهمند میسازد.
پیش رفتن در این راهها آسان نیست. راهدارانِ چماقبهدست بر سر هر پیچی و پشت هر تپهای کمین نشستهاند ولی ما راه افتادهایم و زمانه هم با ماست.