افق روشنی نمیبینم
| عباس سلیمی آنگیل |
بنبستهایی که بر سر راه زبان فارسی وجود دارد:
۱. دوزبانگونگی، درستتر بگویم تن دادن به دوزبانگونگی و بر آتش این ویژگی دمیدن، اصلیترین گرفتاری زبان فارسی است. نهایتِ این راه گسست است؛ گسست از میراث هنری شگفتانگیز و کمهمتایی که در این زبان پدید آمده است. اگر این اتفاق رخ دهد، دیگر نمیتوانیم مانند شاهرخ مسکوب به خود ببالیم و بگوییم «ایرانی بودن گرفتاریها و بدبختیهای فراوانی دارد… زبان فارسی همه را جبران میكند». آن زبان فارسیای که همهٔ کاستیها و نامردمیهای این اقلیم را جبران میکند، در شاهکارهای ادبی نهفته است. وقتی نتوانیم متنهای مهم زبان فارسی را بخوانیم و لذت ببریم، دیگر این زبان چه چیزی را جبران میکند؟
تن دادن به دوزبانگونگی تنها عامل این گسست فرهنگی نیست، اما مهمترینشان است. از شیوههای تن دادن به دوزبانگونگی «شکستهنویسی گزافهکارانه» است؛ یعنی جایی که نیازی به شکستن املای واژهها نیست بشکنیم.
مطالعهٔ کتاب شکستهنویسی، نوشتهٔ علی صلحجو، را به نویسندگان و پژوهشگران و مترجمان و روزنامهنگاران توصیه میکنم. با خواندن این کتاب پی میبریم که کجاها و در چه متنهایی از شکستن املای واژهها ناگزیریم و کجاها بهتر است نشکنیم و چرا.
۲. در آغاز همین سده، دهها روزنامه از دهلی تا استانبول به زبان فارسی منتشر میشد. امروزه نه تنها خبری از زبان فارسی در دهلی و استانبول نیست، که حتی در بیشتر شهرهای فرارود (ماوراءالنهر) هم این زبان را از نفس انداختهاند. زمانی در شهرهای بخارا و سمرقند و آن حوالی، هرکس فارسی سخن میگفت پنج روبل جریمهاش میکردند (بنگرید به: «از معارفپروری تا به چنگیزپرستی» محمدجان شکوری بخارایی، نامهٔ فرهنگستان، صص ۵۱- ۸۰.). این روزها گروه طالبان در افغانستان همان کاری را میکند که پیشتر روسیه در فرارود و انگلیس در هندوستان کرد: نابودی تدریجی زبان فارسی.
۳. شایستهسالاری از هر عرصهای رخت بربسته است. بیتوجهی به منافع ملی هم در نهایت به سستی زبان فارسی میانجامد.
افقهای گشودهٔ پیشارو:
افق روشنی نمیبینم.
عباس سلیمی آنگیل، مردادماه ۱۴۰۱