لوگو مجله بارو

محسن یلفانی

یار و دیار

در فراسوی زمان

در فراسوی زمان   یک دیواری بزرگ و بلند با پنجره‌هائی در دو ردیف – دو طبقۀ یک ساختمان. جلوی پنجره‌‌ها میله‌های فلزی محکمی نصب شده‌اند. از بلندگوئی، که ظاهرا بر بالای دیوار نصب شده، برنامۀ رادیوی دولتی را پخش می‌شود: یک ترانۀ روز.   جلوی دیوار، زیر آفتابی ملایم، سی-چهل نفری نشسته‌اند. بیشتر جوان، کمتر میانه‌سال و دو-سه نفری کم-و-بیش سالخورده. همگی، در گروه‌های سه-چهار-پنج نفری مشغول گفت و گویند. در یک گروه پنج نفری بحث حدت و شدت

ادامهٔ مطلب»

قصه‌های هالیوود

قصه‌های هالیوود نوشتهٔ کریستوفر همپتون ترجمهٔ محسن یلفانی     یک توضیح کوتاه: نمایشنامهٔ قصه‌های هالیوود (Tales from Hollywood) در سال ۱۹۸۲ نوشته شد. موضوع آن سرگذشت گروهی از هنرمندان و نویسنگان آلمانی است که با سرکارآمدن هیتلر زندگی در آلمان را غیر ممکن یافتند و با پشت سر گذاشتن ماجراها و سختی‌های فراوان (که در مورد یکی از آنها -والتر بنیامین- تا خودکشی در مرز اسپانیا پیش رفت)، به ایالات متحده پناه بردند. شخصیت اصلی نمایشنامه اودُن هوروات Odon

ادامهٔ مطلب»

یک انقلاب مسالمت‌آمیز

یک انقلاب مسالمت‌آمیز  [از نیم‌نگاهی به جنبش زن، زندگی، آزادی]   نوشتن دربارۀ رویداد «زن، زندگی، آزادی» آسان نیست و نیازمند هم آگاهی و هم جرأت و شهامت است. نوشتن دربارۀ جوانان و نوجوانانی که ناگهان، گویی بی‌اختیار، بر اثر مرگ دردناک یکی از هم‌سن و سالان خود هنگامی که در بازداشت مأموران «گشت ارشاد» بود، عنان احتیاط و ترس ده‌ها ساله را رها کردند و بی‌محابا و از جان‌گذشته به رو-در-رویی با عمّال و عوامل قدرت برخاستند، نیازمند برخورداری

ادامهٔ مطلب»

عرصه

عرصه دنیائی دیگر در همین همسایگی   رمان دوم نگار جوادی تقریباً همهٔ انتظار و توقعی را که رمان اول ایشان به بار آورده بود، پشت سر می‌گذارد و ما را در تجربهٔ غیرمنتظره، تکان‌دهنده و آموزنده‌ای در رُمان‌نویسی شریک می‌کند که یک‌سره با تجربهٔ **‌Désorientale متفاوت است. تفاوت اصلی را می‌توان در این دانست که رُمان اوّل، به‌اصطلاح، برای دل نویسنده نوشته شده بود با این یقین بدیهی که می‌توانست بی هیچ مانع و رادعی با خواننده نیز هم‌دل

ادامهٔ مطلب»

دیاسپورا

دیاسپورا یک نمایشنامۀ کوتاه [برگرفته از داستان گمشدگان، نوشتۀ علی امینی نجفی، ۱۹۹۶]   بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت حافظ   شخصیت‌ها: شهاب پویا مانی فروغ صحنه: اتاق نشیمن یک آپارتمان کوچک با یک  اشپزخانۀ کوچک. در ورودی در سمت چپ و دو در کوچک‌تر که به دو اتاق دیگر راه می‌دهند.                                  

ادامهٔ مطلب»

بازگشت به تراژدی

بازگشت به تراژدی   هنگامی‌که ارسطو در «بوطیقا»ی مشهور خود اصول و قواعد تراژدی را، چه از لحاظ شکل و ساختار و چه از نظر محتوا و هدف، تعریف کرد، مدت‌ها از مرگ بزرگ‌ترین تراژدی‌نویسان یونانی می‌گذشت. بااین‌حال او در دریافت و بیان اهمیت تراژدی تردید نکرد و برخلاف نظر افلاطون، که تراژدی را برای مدینهٔ فاضله‌اش نامناسب و مضرّ تشخیص می‌داد، آن را بخشی جدایی‌ناپذیر از معرفت بشری دانست. دوام و اعتبار تراژدی در طول هزاره‌ها نظر معلّم اول

ادامهٔ مطلب»

نقش انرژی‌های «تجدیدپذیر» در حفظ تمدن صنعتی

نقش انرژی‌های «تجدیدپذیر» در حفظ تمدن صنعتی   نوشتهٔ نیکولا کَزو* ترجمۀ محسن یلفانی ‌ ظاهراً همه بر سر «تجدیدپذیر»** بودن برخی منابع انرژی توافق نظر دارند. نگارندۀ این مقاله، که در این کنسرت شورانگیز با صدای ناموزونی شرکت می‌کند، خصلت به اصطلاح «تجدیدپذیری» این انرژی‌ها را به پرسش می‌کشد و توهّم مترقیانه‌ای را که باعث توسعۀ آنها شده است، مورد انتقاد قرار می‌دهد. مدتی است که مبحث محیط زیست در گفتمان سیاسی غالب بیشتر اوقات حول محور منابع انرژی

ادامهٔ مطلب»

دیار خانه‌به‌دوشان

دیار خانه‌به‌دوشان منظومه‌ای در ثنا و رثای آزادی فِرن، خانمی شصت‌ساله است که در شهرکی صنعتی معلم بوده. شوهرش در پی یک بیماری می‌میرد و شهرک صنعتی بر اثر بحران اقتصادی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ از میان می‌رود. فِرن اندک دار و ندارش را در کامیونتی بار می‌کند و راه خانه‌به‌دوشی در پیش می‌گیرد. انتخابی دم دست برای زیستن با خاطراتش و اقدامی به سوی آزادی و رهائی. بی‌نیاز از منتظر ماندن یا خطر کردن در پیچ و خم‌های پایان‌ناپذیر و بی‌سرانجامی که

ادامهٔ مطلب»

پراکنده‌هائی دربارهٔ مصیبت‌ها و موهبت‌های تبعید

پراکنده‌هائی دربارهٔ مصیبت‌ها و موهبت‌های تبعید   نزد نهرهای بابل نشستیم و به یاد صهیون گریستیم. زیرا آنها که ما را به اسیری برده بودند، از ما سرود می‌خواستند… این مزامیر سوزناک که بیش از دو هزار و پانصد سال پیش سروده شده‌اند هنوز هم ما را متاًثر می‌کنند و همهٔ اندوه و حسرت و غبنی را که با تبعید، از دست دادن اجباری یار و دیار، همراه است، به یادمان می‌آورند — هرچند به اقتضای پرواز بی‌محابای خیال نمی‌توانیم

ادامهٔ مطلب»

چند سال پیش‌تر

چند سال پیش‌تر کریم، بهاره — صحنۀ ۲ از «بهار هر سال…» بهاره: (از روی دفترچه‌ای می‌خواند.) از ازدحام شهر به کوچه گریختم از وهم کوچه به خانه که پوشیده بود از گرد و خاکِ خلوت و سکوت در گوشه و کنار اتاق‌ها بیم و هراس لانه کرده بود به پشت بام گریختم روز رفته بود در سطح ساکت و سرد و سربی آسمان خطی ز خاکستر که باد شبانه‌اش می‌روفت شهابی گذشته بود… سکوت می‌کند و در انتظار می‌ماند.

ادامهٔ مطلب»

پشتیبان بارو در Telegram logo تلگرام باشید.

مسئولیت مطالب هر ستون با نویسنده‌ی همان ستون است.

تمام حقوق در اختیار نویسندگانِ «بارو» و «کتابخانه بابل» است.