لوگو مجله بارو

سرور کسمایی

یادایاد

آخرین گفتگوی میلان کوندرا

به مناسبت مرگ میلان کوندرا   فیلیپ راث[1]، نویسنده‌ی نامدار آمریکایی، دوبار با میلان کوندرا[2]، نویسنده‌ی برجسته‌ی چک‌‌تبار، دیدار و گفتگو کرده بود. این هر دو دیدار- یکی در لندن و دیگری در ایالات متحده – به سال ۱۹۸۰ صورت گرفته بود، یعنی پنج سال پس از مهاجرت کوندرا به فرانسه. انگیزه‌ی این دیدار‌ها با خواندن برگردان انگلیسی «کتاب خنده و فراموشی» برای نویسنده‌ی آمریکایی پیدا شده بود. گفتگوی زیر حاصل این دو دیدار است. طنز تلخ سرنوشت کوندرا شاید

ادامهٔ مطلب»

سه استاد: چارلز دیکنز

سه استاد: چارلز دیکنز   ۲ چارلز دیکنز از «سه استاد»   به باور استفان زوایگ (۱۹۴۲ – ۱۸۸۱) قرن نوزدهم تنها سه رمان‌نویس به خود دید و بس! در پیشگفتار کتابی که سه جستار او در خصوص این سه رمان‌نویس برجسته را گرد می‌آورد، زوایگ اعتراف می‌کند که با برجسته کردن نام این «سه استاد»، بی‌شک جایگاه بزرگانی چون گوتفرید کلر، استاندال، فلوبر، تولستوی، ویکتور هوگو و دیگران نادیده گرفته می‌شود. رمان‌نویسانی که گاه یکی از آثارشان از برخی

ادامهٔ مطلب»

سه استاد: بالزاک

سه استاد: بالزاک     به باور استفان زوایگ (۱۹۴۲ – ۱۸۸۱) قرن نوزدهم تنها سه رمان‌نویس به خود دید و بس! در پیشگفتار کتابی که سه جستار او در خصوص این سه رمان‌نویس برجسته را گرد می‌آورد، زوایگ اعتراف می‌کند که با برجسته کردن نام این «سه استاد»، بی‌شک جایگاه بزرگانی چون گوتفرید کلر، استاندال، فلوبر، تولستوی، ویکتور هوگو و دیگران نادیده گرفته می‌شود. رمان‌نویسانی که گاه یکی از آثارشان از برخی از رمان‌های آن سه استاد ارزشمندتر است.

ادامهٔ مطلب»

اتاق میراث تاریخی

اتاق میراث تاریخی   میراث تاریخی اتاقی است در عمارت کهنه و فرسودهٔ بخش فرهنگی واقع در دویست متری ساختمان اصلی شهرداری. دکمهٔ زنگ از جا کنده شده و دل‌ورودهٔ سیم‌ها بیرون ریخته است. چند ضربه به در می‌زنم و دستگیره را می‌چرخانم. خانمی که پشت میز بخش فرهنگی نشسته است به راه‌پلهٔ پشت سرش اشاره می‌کند و زیر لب می‌گوید: میراث تاریخی، طبقهٔ بالا. دوچرخهٔ سیاه و بزرگی پاگرد کوچک طبقهٔ اول را اشغال کرده است. از کنار آن

ادامهٔ مطلب»

در جستجوی ۲ ثالث

در جستجوی ۲ ثالث   از ایستگاه قطار که بیرون می‌آیم، نگاهی به کارت‌پستال سیاه‌وسفیدی که دو روز پس از ورود به پاریس، هدایت به برادرش عیسی‌خان فرستاده، می‌اندازم: تصدقت گردم چنان‌که قبلاً اطلاع مسافرت خودم را به فرانسه داده بودم روز ۲۳ فوریه وارد پاریس شدم و پس از ملاقات با سرپرست بنده را در کاشان1 در نزدیکی پاریس به پانسین گذاشت و […] عکس پشت کارت خیابان کارنو2 را نشان می‌دهد و هدایت به‌خط خود روی آن نوشته

ادامهٔ مطلب»

هدایت در کشان

هدایت در کشان     در ایستگاه دانفر روشرو1، سوار ترن حومه جنوبی پاریس می‌شوم. سالیانی است سروکارم به این مسیر نیفتاده است. تابستان ۱۹۸۳، پس از ورودم به فرانسه، صبح هر شنبه، این ترن را سوار می‌شدم و در ایستگاه سیته اونیورسیتر2 (شهرک دانشجویی) پیاده می‌شدم. می‌رفتم تا شاید چیزی از آن‌همه که از دست داده بودم، بیابم. سرسرای بزرگ «خانهٔ بین‌المللی» محل تجمع فعالین سیاسی و احزاب و سازمان‌هایی بود که توسط حکومت خمینی درهم شکسته شده بودند. از گروه‌های

ادامهٔ مطلب»

پاریس، در آستانه‌ی سال 21 سده‌ی 21

پاریس، در آستانه‌ی سال 21 سده‌ی 21   ماه دوم از دور دوم قرنطینه. خیابان‌های سوت‌وکور، قوانین منع عبور و مرور از هشت شب تا شش صبح. کرکره‌ی پایین‌افتاده‌ی دکان‌ها، ستون‌های افراشته از صندلی‌های حصیری پشت شیشه‌ی کافه‌ها و رستوران‌ها‌. تک‌وتوک رهگذر‌های شتاب‌زده با دهان و بینی پوشیده و نگاه گریزان. مون‌پارناس زیر چتر ترس چرت می‌زند. صد سال گذشته از روزگاری که این محله گرانی‌گاه خلاقیت و آفرینش هنری بود. صد سال از روزهایی که مودیلیانی برای لیوانی شراب

ادامهٔ مطلب»

پشتیبان بارو در Telegram logo تلگرام باشید.

مسئولیت مطالب هر ستون با نویسنده‌ی همان ستون است.

تمام حقوق در اختیار نویسندگانِ «بارو» و «کتابخانه بابل» است.