رستگار خشم خویش
رستگار خشم خویش مرزهای پذیرش و توقع انسان کجاست؟ انسان تا کجا میتواند به هر چیزی عادت کند؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا انسان عادت نکند و سر به طغیان بردارد؟ برای انسانی که کورههای آدمسوزی و جنگهای جهانی
رستگار خشم خویش مرزهای پذیرش و توقع انسان کجاست؟ انسان تا کجا میتواند به هر چیزی عادت کند؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا انسان عادت نکند و سر به طغیان بردارد؟ برای انسانی که کورههای آدمسوزی و جنگهای جهانی
طبقۀ مبتلا به بیعدالتی چرا بیعدالتی منجر به بیاخلاقی میشود؟ آیا انسان «مبتلا به بیعدالتی» برای گرفتن حق پایمال شدهاش از هر حدی میگذرد؟ حتی اخلاق؟ چطور میتوان از او انتظار داشت که خود را به رعایت حقوق دیگران
انسان، بی ردای خدایی خدایان سرنوشت را باور نمیکنند و آنچه از میان لبهای جادوگران گوریده بیرون میجهد، در نظرشان زوزۀ بادیست که فقط درخور توجه انسان است. اوست که سرنوشت را باور میکند، گاه از آن میترسد و
گشودن پرشتاب میخگرههای مالیخولیای روایت توهم و خیال چطور به واقعیتِ داستان نفوذ میکند؟ از چه راهی باید نشت کند که بیهوا به خورد قصه برود و آب از آب تکان نخورد؟ تا به حال شده رویایی تکراری را
باور «بودن یا نبودن»، مسئله این است. – بودن یا نبودن، مسئله این است. – نه، مسئله بر سر باورِ «بودن یا نبودن» است. اگر شبح پدر هملت از دنیای خیال او به واقعیت پا نمیگذاشت چه؟ – اما
آرمانهای تهی یک ایدئولوژی چطور شکل میگیرد؟ چطور به عمل درمیآید؟ چطور از بین میرود؟ معمولاً متفکرانِ نجاتدهنده راهی برای نجات بشر مییابند، آن را مدون میکنند و دری به روی رستگاری میگشایند اما به نحوۀ عملی شدن این
دریای «تیرۀ شرابی» هومر یا «سبز مفی» جویس؟ «گاهی خانم بیوه مرا میکشید کنار و طوری از مشیت الهی حرف میزد که دهن آدم آب میافتاد، ولی ممکن بود روز بعد دوشیزه واتسن گیر بدهد و باز همه چیز را
باورِ خواستهشدن – میدانی حسادت شبیه چیست؟ – در صفحۀ حوادث روزنامهای روزی در جایی نوشته بود: « مورچههای آدمخوار به مردی حمله کردند و او به مغز خودش شلیک کرد». حسادت باید چیزی شبیه این باشد. – او
غیاب در تجربه عشق تا حالا به همذاتپنداری نویسنده با شخصیتهای رمانش فکر کردهاید؟ نویسنده چقدر باید احساس شخصیتهایش را درک کند؟ حاصل این همذاتپنداری و درک چیست؟ تا به حال به تعارض خواستۀ شخصیت و نویسندهاش فکر کردهاید؟
شکست از ژنهای خود اوئلبک در رمان نقشه و قلمرو، جسارتش را در حرکت روی لبهها به نمایش میگذارد. گشایشی عجیب از درون تابلوی نقاشی که دو هنرمند معاصر، جف کونز و دامین هرست در آن ترسیم شدهاند و