هنر چهرهها
هنر چهرهها با سینما چه میتوان کرد؟ ژاک رانسیر برای پاسخ به این پرسش خودش را در جایگاه یک آماتور [مخاطب عادی] قرار داده است، جایگاهی که بهباور او موقعیتی سیاسی و نظری است: شیوهای برای کنار گذاشتن اقتدار
هنر چهرهها با سینما چه میتوان کرد؟ ژاک رانسیر برای پاسخ به این پرسش خودش را در جایگاه یک آماتور [مخاطب عادی] قرار داده است، جایگاهی که بهباور او موقعیتی سیاسی و نظری است: شیوهای برای کنار گذاشتن اقتدار
آینهٔ خالی غالباً در صحبت از امپرسیونیسم شاخصترین نقاشانی که به ذهن هر شنوندهای میآیند ادگار دگا و کلود مونه هستند (دومی حداقل به این دلیل که این جنبش با توجه به نام یکی از تابلوهای او، دریافتی از
اینها منم «این طرحها که میبینید، این شکلها، این نقاط، این خطوط، این رنگها، همه در مناند. در درونِ من. اینها منم. سیال همچون موسیقی. و البته هارمونیک!» واسیلی کاندینسکی زمانی نوشته بود که انتزاع در نقاشی درست در
تاریخ هنرِ دیگر آن هنگام که تاریخنگاری سیرهنویسی نباشد، ابزاریست برای درک این نکتهی حیاتی که مورخان هنر چگونه هنر را به تاریخ معطوف میکنند، و راهی است برای کندوکاو در اینکه آنها میخواهند چه چیزی را نگاه دارند
اشکهای واقعی اگر قرار است سینما موضوع فلسفه باشد، باید این فهم سادهانگارانه را کنار بگذاریم که سینما شیوهی خوبی برای بیان مضامین فلسفیست، زیرا سینما در فرم و محتوا تماماً علیه جریان سنتی فلسفه است. سینما شکل منحصربفردی از
نوشتن با دوربین روبر برسون فیلمسازی بود که به تنفر از بازیگران حرفهای و نفرت از هر شکلی از «بیان» یا «انگیزهی روانشناسانه» شهرت داشت. او ترجیح میداد که با «مدلها» کار کند، افرادی غیرحرفهای و آماتور که هرگز پیش
باید دور ریخت! تئودور آدورنو در سال ۱۹۶۱، در آغاز دههای که میرفت تا در آن تمام تلقی پیشین از هنر دگرگون شود، نظریهی زیباشناسی خود را با این جمله آغاز کرد: «روشن است که هیچ چیز مرتبط با
دگرگونی در سینما سینمای هنری را عموماً به نگرش مؤلف ربط میدهند؛ همانطور که از زمان ظهور سینمای مدرن غالباً آن را سینمای مؤلف نیز نامیدهاند. اما منظور از سینمای مدرنِ مؤلفمحور آن نیست که چنین فیلمهایی چنان متمایزند که
بارت و اتاق روشنش پدر: او مُرد… دیگر اینجا نیست. در آسمان است. پسر: آری، اما من جسم او را نیز دوست داشتم… _ اُردت، کارل تئودور درایر فیلسوفی را تصور کنید که پس از مرگ مادرش، چون
با آخرین نفسهایش هنگامی که بونوئل در هشتاد و سه سالگی درگذشت، در آگهی ترحیمش در نیویورک تایمز از او با صفاتی همچون «تابوشکن و انقلابیای که در جوانی یکی از رهبران جنبش سوررئالیسم آوانگارد بود و برای نیمقرن