کتاب مقدس عهد عتیق
عباس مخبر
نورتروپ فرای صاحب نظر نقد اسطورهای دربارهی کتاب مقدس میگوید: این کتاب عظیم، پراکنده و کشفناشدنی در آنجا در میانهی میراث فرهنگی ما نشسته است و همهی تلاشهای ما را برای سیر و سیاحت در اطراف آن بیثمر میسازد. در یک دوران سکولار شاید این همه علاقه به کتاب مقدس بیهوده به نظر آید، اما حتی کسانی که به یهودیت و مسیحیت باور ندارند مجذوب حضور این آثارند. باورمندان، کتاب مقدس را وحیشده از طرف خداوند میدانند که در حوزهی باور و عمل جایگاه والایی دارد. برای نامؤمنان یکی از اسناد محوری فرهنگ غربی است و به عنوان یک مجموعهی ادبی همواره توجه بسیاری از علاقمندان را به خود جلب می کند. تاریخ این آثار و نحوهی اشاعه و تفسیر آنها، بخش محوری تاریخ ادبیات غرب است.
کتابی متشکل از طرزهای ادبی گوناگون روایت، پیشگویی، گزینگویه و شعر که گاه مطالب آن باورمندان را نیز دچار مشکل میکند. مثلاً این که چگونه در داستانهای فتح سرزمین موعود به دست اسرائیلیان، خداوند این همه مردم بیگناه را از هستی ساقط کرده است. کتابی که تدوین آن قرنها طول کشیده و مطالب قدیمیتر در چارچوب کتابهای جدیدتر گنجانده شده و به نوعی گفتگوی نویسندگان و انتقالدهندگان سنّت بوده است.
فراروایت عهد عتیق داستان تاریخ رستگاری است. سلسله رویدادهایی که طی آنها خداوند پس از ازدسترفتن معصومیت اولیه، نقشهی خود را برای نجات بشر و آفرینش به اجرا میگذارد. متداولترین نوع ادبی در آن داستان یا روایت است که بیش از 40 درصد حجم عهد عتیق را تشکیل میدهد. خط داستانی وحدتبخش عهد عتیق یک داستان یو شکل است که نقطهی آغاز آن، آفرینش یک دنیای کامل و هبوط این دنیا در گناه است. انسان هبوط کرده آرامآرام و با درد و رنج راه خود را در جهان جستجو میکند. این سفر رنجبار، سرانجام با شکست نهایی شیطان و پیروزی جاودانهی نیکی به پایان میرسد. همهی داستانها یک شخصیت اصلی دارند، و در داستان بزرگ عهد عتیق، این شخصیت خداوند است که از آغاز تا پایان کتاب حضوری وحدتبخش دارد. همهی موجودات در تعامل با هستی محوری و غایی او تعریف و همهی رویدادها به او مربوط میشوند. داستان تاریخ بشر در بستر تاریخ بزرگتر کاری که خداوند انجام میدهد گشوده میشود و نتیجهای که از خواندن آن به دست میآید نوعی حس غایتمندی است.
هر گلچین ادبی در مقیاس عهد عتیق، تنوعی از فرمهای ادبی را به نمایش میگذارد و عهد عتیق از این نظر بسیار غنی است. چنانچه نقشمایههای مشخصی از قبیل داستان بازگشت به خانه، ترفندباز، یا شعر عاشقانه را ردیف کنیم، فهرست فرمهای تشکیلدهندهی کتاب فراوان خواهد بود. تنوعی که در عهد عتیق می بینیم تا اندازهای ناشی از مقولات گستردهای است که در هم ادغام میشوند. مجموعهی پیچیدهای از طرزهای ادبی مختلف از قبیل اسطوره، شعر، تاریخ، امثال و حکم، ادبیات آخرالزمانی، حکمت و غیره است که همگی یک داستان واحد را روایت میکنند. ترجیح کلّی نویسندگان عهد عتیق بهرهگیری از واژگان انضمامی است. خدا با واژگانی از قبیل نور، صخره و تندر تصویر میشود؛ سعایت، یک چاقوی تیز است؛ زندگی کردن خداپسندانه مانند پوشیدن یک جامه یا زره؛ و آسمان چشماندازی از جواهرات است. برای خوب خواندن عهد عتیق، لازم است که آن را با طرف راست مغزمان بخوانیم، یعنی آن بخشی که با دادههای احساسی فعال میشود.
بخشهای پیامبرانه و آخرالزمانی عهد عتیق، خوراک مناسبی برای خیالپردازی است .اما گرایش کلّی آن به سمت واقعگرایی روزمره است. عهد عتیق عیوبِ بهترین شخصیتهایش را نیز آشکار میسازد. به اندازهی واقعگرایی ادبی جدید بر جزئیات تجربههای پست زندگی تأکید ندارد اما تجربههایی واقعی از قبیل خشونت، قتل، روابط جنسی، مرگ، رنج و قحطی را پوشش میدهد. هر چند کتاب مقدس قطعاً خالی از نمونههای سبک والا نیست، بهخصوص در بخشهای شاعرانهاش، اما جهتگیری کلّی آن به سمت سادگی است. سبک روایی غالب، سبک ساده، بیپیرایه و نثر است. شکسپیر تقریباً بیستهزار واژه، میلتون سیزدههزار، و ترجمههای انگلیسی کتاب مقدس ششهزار واژه دارند. مؤلفان عهد عتیق غالباً با دوگانههای سادهای از قبیل خوب و بد، نور و تاریکی، قهرمانان و اوباش کار میکنند. البته سادگی عهد عتیق به گونهای متناقض نوعی شکوه و اقتدار را به نمایش میگذارد. عهد عتیق به تجربهی جهانی بشر مربوط میشود. آکنده از تجارب و تصاویری است که سرنوشت مشترک بشر در همهی مکانها و زمانهاست. دربرگیرندهی وقایع معمولی است و به کرات مردم عادی را تصویر میکند که به فعالیتهای روزمرهی زندگی مشغولاند. مردمی که میکارند، میسازند، میپزند، میجنگند، نگران هستند، جشن میگیرند و نیایش میکنند. دنیایی که شخصیتهای عهد عتیق در آن زندگی میکنند، لخت و ابتدایی است و از مجموعههای طبیعی از قبیل روز و شب، دشت و بیابان، آسمان و زمین تشکیل میشود. حتی مشاغل نیز کیفیتی ابتدایی دارند: شاه، کاهن، چوپان، خانهدار، رسول. هر چند عهد عتیقی که ما میخوانیم مکتوب است، اما در شکل اولیه، بیشتر مطالب آن شفاهی بوده است. صورتهای ادبی کتاب مقدس این ریشه داشتن در فرهنگ شفاهی را نشان میدهند. رواج گفتگو در عهد عتیق، تا پیش از پیدایش رمان بینظیر است. به هر کجای کتاب که سر بزنیم، صداهایی میشنویم که صحبت میکنند و پاسخ میدهند. عهد عتیق، نوعی خودآگاهی زندهی ارزشها، و فرق میان خوب و بد است. نتیجه آن است که امکان ندارد در مورد ایدههایی که با آنها برخورد میکنیم خنثی باقی بمانیم. این داستانها، داستانهای خدا و هدف آنها نشان دادن خداوند در حال آفرینش و در میان مردم خویش است.
روایتهای عهد عتیق در سه سطح بیان میشوند. در بالاترین سطح، نقشهی خداوند برای کل جهان است که از طریق آفرینش انجام میگیرد. عناصر کلیدی این سطح عبارتند از: آفرینش اولیه، هبوط انسان، قدرت و حضور دائمی گناه، و نیاز به رستگاری. این سطح بالا، معمولاً داستان رستگاری یا تاریخ رستگاری نامیده میشود. سطح میانی حول اسرائیل متمرکز است. ندایی که به ابراهیم میرسد و به شکلگیری یک تبار ابراهیمی در قالب پطریارکها منجر میشود، با بردگی اسرائیل در مصر، نجات از بردگی توسط خداوند و فتح سرزمین موعود دنبال میشود. در این میان با گناهان مکرر و بیوفایی فزایندهی اسرائیل، حمایت صبورانهی خداوند، وسرانجام ویرانی نهایی اسرائیل و یهودا مواجهیم. پس از تبعید وضعیت مردم مقدس دوباره به حالت عادی بازمی گردد. سپس به پائینترین سطح میرسیم. در اینجا با صدها روایت منفرد مواجهیم که دو سطح دیگر را پدید میآورند. هر روایت منفرد عهد عتیق، دستکم بخشی از روایت کلانتر تاریخ اسرائیل در جهان است که به نوبهی خود بخشی از روایت غایی آفرینش خداوند و رستگاری اوست. یک روایت منفرد را نمیتوان بدون در نظر گرفتن آن به مثابهٔ بخشی از روایت کلانتر درک کرد. البته این مطلب به معنای آن نیست که نمیتوان یک روایت منفرد را به تنهایی مطالعه کرد، اما برای درک کامل مطلب نهایتاً باید آن را در چارچوب بستر بزرگتر قرار داد. روایتها آنچه را که اتفاق افتاده است بیان میکنند، نه آنچه را بهتر بود اتفاق بیفتد یا باید اتفاق میافتاد. کاری که مردم در یک روایت انجام میدهند معمولاً یک مثال خوب نیست و اغلب برعکس است. اغلب شخصیتها و اعمال آنها کامل نیستند و در پایان داستان معمولاً گفته نمیشود آنچه اتفاق افتاده خوب است یا بد. همهی روایتها ناقصاند و جزئیات داده نمیشوند. در روایتهای عهد عتیق، گفتگوها دقیق و تقلید طبیعی زندگی واقعی نیستند. آنها کاملاً فشرده و سبک دارند، از پُرحرفیهای بیهوده پرهیز دارند، و همهی جزئیات به دقت در خدمت کارکردی روشن قرار دارند. بهخلاف ویژگیهای روایت در اساطیر یونان که در ادبیات مدرن به ارث رسیده است، داستانها با حداقل جزئیات بیان میشوند. بیشتر بخشهای عهد عتیق روایی است و یک راوی با بهرهگیری از شگرد گفتگو آن را بیان میکند. از جمله آثار روایی می توان به پیدایش و استر، و بخشهای بزرگی از کتابهای پیامبران اشاره کرد. این روایتها ماهیتی تاریخی، الهیاتی و ادبی دارند.
روایتهای عهد عتیق از سبکی ادبی بهره میگیرند که مشخصاً با سبک روایتهای اسطورهای این دوره در فرهنگهای دیگر فرق میکند. در تقابل با خدایان جانگرای ناموجودی که مردم در زمان عهد عتیق میپرستیدند، یکی از هدفهای کلیدی روایتهای عهد عتیق نشان دادن این مطلب است که خدای اسرائیل خدایی واقعی است، وجود دارد و در تاریخ حرکت میکند. در تقابل با مفهوم زمان در سایر فرهنگها که در آنها زمان چرخهی بیپایانی از فصول است، در روایتهای عهد قدیم، زمان خطی است. تاریخ در بستری از یک نمایش معنادار و منسجم به سمت یک پایان به پیش میرود. بدون این مفهوم خطی زمان، مفاهیمی از قبیل پیشرفت، معنا یا هدف بیمورد است.