دفتر یادداشت مترجم
یادداشت دوم: یک کلاغ را چند کلاغ ترجمه کنیم!؟
شاید یادتان باشد که مدتها پیش مطلبی نوشته بودم درباره اهمیت تسلط به زبان مبدأ و مقصد در کار ترجمه، با عنوان «از مبدأ تا مقصد مراقب چاله و چاه باش!» راستش آن زمان خیال داشتم یادداشتهایم را در قالب پروندهای به نام «نامه به مترجم جوان» ادامه دهم، اما حالا که چند ماه گذشته فکر میکنم عنوان «دفتر یادداشت مترجم» بیشتر برازنده این سری مطالب است، چون در واقع تمامیشان برگرفته از یادداشتهایم است. یعنی همان نکات ریز و درشتی که در حین خواندن کتابهای ترجمهشده از زبان ترکی استانبولی یادداشت میکنم.
اینبار نوبت رسید به اهمیت ضربالمثلها و زبانزدها در ترجمه…
زبان فارسی گنجینهای غنی دارد از امثال و حکم. ما میتوانیم به لطف ضربالمثلها ایجازگو شویم و به یمن حضور شاعرانمان، شاعر. ما نیازی به سخنرانی طولانی نداریم وقتی میتوانیم در برابر آدم پرمدعا فقط بگوییم «مشک آن است که خود ببوید» یا وقتی کسی به ناحق خواستار جایگاهی است، بگوییم «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف» بله، سخنان نغز داریم پر از تشبیه و استعاره، موزون و آهنگین، کنایهآمیز و طنزآلود و بر ما ایرانیها، خصوصاً اهالی ادبیات واجب است که گنجینهمان را حفظ کنیم و نگذاریم غبار فراموشی بر آن بنشیند.
در زبان ترکی هم هزاران ضربالمثل و اصطلاح هست. بعضیها نزدیکاند به اصطلاحات ما و تا چشممان بهشان میافتد معادل فارسیاش در ذهنمان شکل میگیرد. اما برای بعضی دیگر باید با تدقیق و تفکر جایگزین پیدا کنیم.
طبعاً کسی انتظار ندارد مترجم تمامی ضربالمثلها و زبانزدهای ترکی را بداند، کما اینکه هیچکس مجموعه چهارجلدی امثال و حکم علیاکبر دهخدا را حفظ نیست. اما انتظار داریم از اهمیت درک و انتقال درست و مناسب مَثَلها و زبانزدها آگاه باشد و با بهرهبردن از منابع معتبر در هر دو زبان ترکی و فارسی، بهترین معادل را بیابد و در متن بنشاند.
اما فعلاً بحث بر سر معادلیابی و شیوایی ترجمه را کنار میگذارم و میپرسم اگر مترجم اساساً متوجه نشده باشد که با ضربالمثل یا اصطلاح مواجه است، چه اتفاقی میافتد؟
فرض کنید مترجم خارجی در حین ترجمه کتابِ نویسندهای ایرانی میرسد به «کلاهت را قاضی کن» و این جمله را به همین شکل ترجمه میکند! مخاطب او حتماً از خودش میپرسد مگر کلاه را میتوان در جایگاه قاضی دادگاه نشاند؟ یا اگر جمله «یککلاغ چهلکلاغ کرد» را کلمهبهکلمه ترجمه کند لابد مخاطب خارجی فکر میکند کسی پرورش کلاغ راه انداخته یا از تصویر یک کلاغ، چهلبرگ کپی گرفته است. اما نه! به احتمال زیاد حدس میزند این جمله اصطلاحی بوده در زبان فارسی که مترجم درک نکرده و ترجمه کاملاً اشتباه است.
شاید بگویید چنین چیزی بعید است چون مترجمها یا معادلی برای زبانزدها پیدا میکنند یا دستکم تفسیر و توضیحی بهجایش میآورند. بله، رسم بر این است، اما با چند مثال از کتابی که از ترکی استانبولی به فارسی ترجمه و منتشر شده است، خواهید دید که همیشه چنین نیست! (لازم است بگویم چون قصدم از این نوشتن این مطلب نقد کتاب نیست نیازی ندیدم اسمی از کتاب یا مترجمش بیاورم.)
مثال اول:
«گاهی هم با نگاهش جمعیت را شانه میزد…»[1]
و چند صفحه بعد
«کدخدا باز هم حیاط را با چشمانش شانه زد…»
آیا شما تا حالا با چشمتان جمعیت یا حیاط را شانه زدهاید یا دیدهاید کسی این کار را بکند؟ فکر نکنم! پس حتی اگر یک کلمه ترکی استانبولی بلد نباشید، حدس میزنید که یک جای کار میلنگد. بله! مترجم نزدیکترین معادل فارسی(یعنی شانهزدن) را برای واژه ترکی انتخاب کرده و حتی یک لحظه هم از خواندن جمله خودش متعجب نشده است!
گفتیم که بر مترجم واجب نیست که تمامی اصطلاحات را بداند، اما بیشک بر او واجب است که دستکم منطق جملاتش را محک بزند تا بداند «شانهزدن جمعیت یا حیاط با چشم» شکبرانگیز است و نباید ساده از کنارش گذشت.
مثال دوم:
«الان وسط میدون بازار، جن و پری دارن توپبازی میکنن…»[2]
البته ظاهراً پنجاه صفحه بعد جن و پری از توپبازی خسته شده و رفتهاند سراغ بازی دیگر:
«الان جن و پری توی کوچه یهقلدوقل بازی میکنن.»
بازیکردن جن و پری وسط کوچه و بازار(چه توپبازی، چه یهقلدوقل، چه هفتسنگ و چه گرگمبههوا) یعنی چه؟ یعنی مترجم اصطلاحی به معنی «خلوتبودن» را با توجه به تکتک کلماتش ترجمه کرده است، حال آنکه منظور نویسنده همان موقعیتی است که ما میگوییم «پرنده پر نمیزند.»
مثال سوم:
«بعد کاسه و چنگک و هر چی رو که توی دستشون بوده زمین گذاشتهان ودوییدهان…»[3]
اینجا اشاره نویسنده به «جمعوجور کردن و رفتن» است. ما فارسیزبانان در چنین موقعیتی نمیگوییم کاسه و چنگک را گذاشتند و رفتند، معمولاً میگوییم «کاسه، کوزه» یا «بار و بندیلشان» را جمع کردند و رفتند.
خطاها بسیار بیش از این است، اما به همین چند نمونه بسنده میکنم، چون این مطلب هم مثل یادداشت اولم فقط تاکیدی است بر اهمیت تسلط به زبان مبداء و مقصد در ترجمه.
حال به نظر شما مشکل کجاست؟ اگر از من بپرسید میگویم شتابزدگی و سهلانگاری و صد البته بیگانگی مترجم با نکات ظریف و مهم زبان ترکی و فارسی. بیشک چنین خطاهایی حاصل تکیهکردن بر دانستههاست و خود را بینیاز دانستن از فرهنگ لغت یا دستکم پرسش از دیگران.
شاید بگویید مته به خشخاش گذاشتهای، چون به احتمال زیاد مخاطب فارسیزبان منظور نویسنده(یا در واقع مترجم) را میفهمد. بله، اما حتی اگر هوش مخاطب، ضعف ترجمه را جبران کند، باید پرسید وظیفه خواننده، خواندن کتاب است یا کشف رمزهایی که مترجم در کتاب جاسازی کرده؟ ما کتاب نمیخوانیم که با گمانهزنی منظور مترجم را بفهمیم!
اگر ما مترجمان با ادبیات انس و الفت داشته باشیم، اگر آثار نویسندگان و مترجمان پیشکسوت و کاربلد را بخوانیم، ارزش و جایگاه کلمه را میدانیم و بهسادگی از کنار متن نمیگذریم، در نتیجه اصطلاح را هم به دلخواه ترجمه نمیکنیم. مثلاً وقتی میبینیم محمد قاضی در کتاب دن کیشوت، علاوه بر یافتن معادل برای ضربالمثلها، ترجمه اصلشان را هم در پانویس آورده است، باید از خودمان بپرسیم چرا زحمت چنین کاری را به خود داده و هدفش چه بوده؟ مثلاً:
در صفحه 79 کتاب آمده: «برای نمونه به ما نشان دهید تا ما از مشت پی به خروار ببریم.» و در پانویس: «اصل اسپانیایی این ضربالمثل این است: از سر نخ میتوان گلوله یا کلاف را بیرون کشید و یا به وجود کلاف پی برد و این همان است که ما در فارسی میگوییم مشت نمونه خروار است…»
یا در صفحه 124 میبینیم: «جانمان به نوک دماغمان خواهد رسید.» و در پانویس آمده: «اصل ضربالمثل این است که از دم ما عرق خواهد ریخت، که اشاره به روباه است که چون سر در پی او گذارند و خسته و واماندهاش کنند از دمش عرق خواهد ریخت.»
و بسیار نمونههای دیگر…
کسی چه میداند، شاید هدف محمد قاضی از بهکارگرفتن این شیوه خلق فرصتی بوده برای ورود اصطلاحات جدید به زبان فارسی، چیزی مثل «کاتولیکتر از پاپ» که گاه بهجای «کاسه داغتر از آش» مینشیند.
بههرحال من شایستگی قضاوت درباره عملکرد محمد قاضی را ندارم، اما هر بار که دن کیشوت را ورق میزنم حوصله مترجم را تحسین میکنم و از خودم میپرسم میراث ما برای نسل بعد چیست؟ صدها ترجمه شتابزده، پراشتباه، خالی از خلاقیت و تفکر؟ اشکال کار ما کجاست؟ ما که در زمانهای زندگی میکنیم که برای یافتن معنی واژهها نیاز نداریم چند جلد کتاب قطور کنار دستمان بگذاریم، ما که فاصلهمان با معتبرترین فرهنگ لغت فقط یک کلیک است، چرا اینهمه خطا داریم؟…
علت بسیار است و فرصت اندک…خطاهای مترجمها به جای خود، نقش ناشر و ویراستار در این میانه چیست؟…
(ادامه دارد)