روایتشناسی
روایت چیست؟ تعریف ساده: بازنمایی دست کم دو رویداد یا موقعیت در یک بازهی زمانی معین به صورتی که هیچ یک از این رویدادها پیشفرض یا پیامد حتمی دیگر نباشد. پس مثلاً «رز سرخ است و بنفشه آبی است» روایت نیست چون بعد زمانی معین و مشخصی ندارد. یا مثلاً «بیل در را گشود پس در باز شد» هم روایت نیست چون رویداد دوم پیامد منطقی و حتمی رویداد اول است. اما «مری یک لیوان آب پرتقال نوشید و بعد یک لیوان شیر» روایت است چرا که دستکم دو رویداد در یک بازهی زمانی معین بازنمایی شدهاند که هیچکدام پیشفرض یا پیامد منطقی دیگری نیستند. با همین فرمول ساده میتوان تمایز بین روایتها و متون دیگر را نشان داد. اما آیا تنها تمایز بین روایت و صورتهای دیگر بیان کافی است؟ آیا پاسخ پرسش بالا در نشاندادن همین تمایز خلاصه میشود؟ ساختارگرایان میگویند: خیر!
فارغ از این که معنا و تاریخ یک روایت چیست، میتوان نشان داد که تمام روایتها با هم مشترکاتی دارند که ساختار و کارکرد کلی آنها را تعیین میکند. این همان کاری است که پرینس تلاش کرده در کتاب کوتاهش انجام دهد. در نگاه پرینس تمام روایتها با هم اشتراکاتی دارند که بررسی آنها پاسخ دقیقتر و کاملتری برای پرسش بالا دستوپا میکند: هر روایت راوی و روایتشنویی دارد که یکی میگوید و دیگری میشنود. آنها کجا هستند و چه مشخصاتی دارند؟ به چند نوع تقسیم میشوند؟ خود «روایتگری» چیست و از کجا میتوان به مشخصات آن پی برد؟ تکنیکهایی مانند «نحوهی ارائهی اطلاعات»، «ترتیب رویدادها»، یا «نقطهی دید» چه؟
پرینس در کوتاهترین حالت ممکن و با شیوهای تقریباً فرمولی (شیوهای که مورد علاقهی ساختارگرایان است و پرینس یکی از مهمترینهایشان) مشخصات مشترک روایتها را فهرست میکند و توضیح میدهد. او شیوهای برای تفسیر یک متن یا نوع خاصی از روایت ارائه نمیدهد بلکه به خواننده اجازه میدهد که مشخصات روایت را بشناسد و بتواند آنرا تحلیل کند و از هم بگشاید. او در کمتر از دویست صفحه تلاش کرده که تمام مشخصات مهم روایت (ابزارهای تحلیل و شناخت روایت) را فهرست کند و چیزی را ناگفته نگذارد. کتاب او یکی از اناجیل مهم ساختارگرایی است و هنوز هم بسیاری از تحلیلگران برای تحلیل روایت از اطلاعات این کتاب استفاده میکنند. خواندن این کتاب و توان و حساسیتی که در خوانش و تحلیل روایت به خواننده میبخشد برای هر کس که به روایتها (فارغ از رسانهشان) علاقمند است ضروری است.