لوگو مجله بارو

شکوفه محمدی

اهونور

بیگانگی

بیگانگی ۱. در اساطیر، از آنجا که هرکس و هر چیز دارای خویشکاری است، مرگ و زندگی، پیروزی و شکست، هجرت و بازگشت تنها زنجیری است که حلقه‌ی زمان مارپیچِ تا بیکران نو شنوده را می‌سازد. تکرار کلید درک زمان است. سیاوش، ایزد گیاه اسطوره‌ای نیز دربند خویشکاری‌اش که همانا مرگ و رستاخیز مدام است ناگزیر باید سالانه به سرزمین مردگان سفر کند. اما از آنجا که این مردن، دوباره زیستن را به دنبال دارد، هجرت و مرگ نه رویدادهایی

ادامهٔ مطلب»

مهربانی

مهربانی   ۱ نبرد افراسیاب و منوچهر در پتشخوارگر، هم در شاهنامه و هم در متون پهلوی به خوبی شناخته شده است: در یکی از یورش‌های چندباره‌اش، افراسیاب تورانی منوچهر و لشکرش را در پتشخوارگر محاصره کرده و بر آن است ایرانیان را با خواری از سرزمین‌هایشان بیرون براند. روزها از محاصره گذشته، و روز وشب حصر، تاریک روشن تشنگی، مرگ و آوارگی است: افراسیاب، خانه‌ها را فروریخته، روستاها و شهرها را ویران کرده و مردمان، بی نصیب و تهیدست،

ادامهٔ مطلب»

آیینِ اشک

آیینِ اشک   ۱ پریزاده بود؛ مادرش را در بیشه‌ای یافتند: زنی زیبا در هیبت آهویی، که کسی چه می داند از که و چه گریخته بود. به دنیا که آمد سپهر را بر او بخش کردند: خورشید نویی بود بایسته‌ی تکرار طلوع و غروب خویش، تا ابد، تا معنی ببخشد به آمد و شد فصل‌ها. قدم‌هایش سبک بود و سبز، به دل کویر زندگی می‌بخشید، کشتزار‌ها را بارور و زمین را از نو زنده می‌کرد، و حتی در آخرین

ادامهٔ مطلب»

یادداشت اول

یادداشت اول   ۱ در آغاز کلمه نبود. ژرفای ظلمت بود و روشنای بیکران، در آشتی ازلی. آنگاه که تاریکی سلطه بر روشنایی را آرزو‌کرد، پیر دانای روشنان را تنها چاره آفرینش ماند. و باز هم کلمه نبود. اهوره پس سرودی سر داد، به بلندی هجای هستی. سرودی که زمان کرانمند را از تار وپود امید بافت. آنگاه ناخدای تاریکی در خود فرو ریخت: اهونور را تاب نمی آورد. آن ترانه را چنان زمزمه ای بودکه اهریمن سه هزارسال به خواب

ادامهٔ مطلب»

پشتیبان بارو در Telegram logo تلگرام باشید.

مسئولیت مطالب هر ستون با نویسنده‌ی همان ستون است.

تمام حقوق در اختیار نویسندگانِ «بارو» و «کتابخانه بابل» است.