
زیر تیغِ هرکجا
زیر تیغِ هرکجا «یک جای کار میلنگد.» اولین جملهای که در مارش بینقص نظامهای توتالیتر به اولین ذهن خطور میکند معمولاً چنین جملهایست. لحظهای
زیر تیغِ هرکجا «یک جای کار میلنگد.» اولین جملهای که در مارش بینقص نظامهای توتالیتر به اولین ذهن خطور میکند معمولاً چنین جملهایست. لحظهای
کابوسهای یهودا کسی نمیداند چرا آن «در» بسته است. چرا زنِ جدی و بدخلق، اما محبوب اهالی محل، درِ خانهاش را به روی مردم
تجسد خدا و فسخ قانون فرارسیدن منجی برای الاهیاتی که آموزهی بنیادین آن تجسد خداست، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ پولوس رسول در اعلام
پوست فاشیسم، گوشت فاشیسم نزد باتای جامعهی تولیدگر به دو بخش تقسیم میشود، جامعهی همسان که بر مبنای ارتباط با مناسبات تولیدی تعیین میگردد
من مثل اون حضرت رئوف نیستم فرض کنید در خانه راحت نشستهاید و پا روی پا انداختهاید و دارید استراحت میکنید. ناگهان کسی از
جهان کتابها در نظر یک عاشق ادبیات، یکی از جدیترین مسائل ادبی، نحوهی تأثیر متنها بر جهان است. کتابها چگونه بر جهان اثر میگذارند؟
فیفی در زیربغل زوزه میکشد گوه هنرمندْ پیهرو مانزونی را دیدهاید یا به یاد دارید؟ همان نود قوطی سیگرمیِ کنسروشده که حالا شصت سالی
کافکای ما تا به حال به سبک داستاننویسی کافکا توجه کردهاید؟ نه زبان فاخری دارد، نه استعاره و مجازی. نه روایت را میپیچاند، نه
میهنِ آزادی از جملهی «او یک شهروند ایرانی، انگلیسی یا آمریکایی است» واژهی شهروند را حذف کنید؛ میشود او یک ایرانی، انگلیسی یا آمریکایی
نوشتن با دوربین روبر برسون فیلمسازی بود که به تنفر از بازیگران حرفهای و نفرت از هر شکلی از «بیان» یا «انگیزهی روانشناسانه» شهرت داشت.