
حسرت؛ تطهیر تباهی
حسرت؛ تطهیر تباهی «آب تپهها» رمانیست که دو بخش دارد به نامهای ژاندوفلورت و دختر چشمه. این رمان به همان آرامی جاری شدن سرچشمهای
حسرت؛ تطهیر تباهی «آب تپهها» رمانیست که دو بخش دارد به نامهای ژاندوفلورت و دختر چشمه. این رمان به همان آرامی جاری شدن سرچشمهای
زیر تیغِ هرکجا «یک جای کار میلنگد.» اولین جملهای که در مارش بینقص نظامهای توتالیتر به اولین ذهن خطور میکند معمولاً چنین جملهایست. لحظهای
نوشتن به زبان دوم، مرا با دنیایی مرتبط ساخته است که روزی ازش هراس داشتم و کمک کرد تا عیبونقصهای خودم را بپذیرم. در این راه، همواره کوشیدهام آن «کنج خلوتی» را که همواره آرزو کردهام برای خواننده بیافرینم به او نشان دهم. و این راه، چنان که میبینم، تا به افق ادامه مییابد.
گفتگوی آدمکش و فیلسوف آنچه راسکولنیکف را بدل به جذابترین قاتل تاریخ میکند یک پرسش فلسفی مشخص است: «چرا نباید انسان دیگری را بکشم؟».
اسیران خاموش «عملیات نجات» ما را به یاد نجات جان انسانهای گرفتارِ سیل، زلزله، آتشسوزی یا بمباران میاندازد و رویارویی امدادگران با انسانهای آسیبدیده
انسان، برج بلند اعتراض حکومتهای استبدادی و کمونیستی و توتالیتر تا کجا پیش خواهند رفت؟ یعنی اگر شرایط کلی زندگی دست آنها را باز میگذاشت
وصیت نيمی از سنگها، صخرهها، کوهستان را گذاشتهام با درّههايش، پيالههای شير بهخاطر پسرم نيم دگر کوهستان، وقف باران است. دريایی آبی و آرام
لو دادن رمان رمانخوان که باشید و تب رمانتان که بالا باشد، بهاحتمال زیاد نظرها و نوشتههای خود رماننویسها هم برایتان گیرا و هیجانانگیز
اختراع زبان نو برادر بزرگ: حکومتی تمامیتخواه که در جایجای شهر و زندگی و خانهی مردم رخ مینمایاند و دوست دارد لحظهلحظهی زندگی آنها را
مسیح-شدن، یا، دعوت شیطان مسیح پیامبر نبود، خود خدا بود در هیأتی متجسد. ترکیب «خدای متجسد» مفهومی است به غایت پیچیده و پارادوکسیکال، و