لوگو کتابخانه بابل

تاریخ فراموش‌شده‌ی اذهان درخشان

تاریخ فراموش‌شده‌ی اذهان درخشان

تاریخ فراموش‌شده‌ی اذهان درخشان

 

«تاریخ فلسفه‌ی سیاسی.» این عنوان برای ما مخاطبان مدرن طنینی دارد که همواره خصم نظری معمار اصلی اثر، یعنی لئو اشتراوس، محسوب می‌شد. لئو اشتراوس مدت‌ها در پی نگارش تاریخی بدیل برای فلسفه‌ی سیاسی یا اگر دقیق‌تر بگوییم فیلسوفان سیاسی مدنظر خود بود. پروژه‌ای جاه‌طلبانه که مستلزم مساهمت چندین و چند اشتراوس بود. راه‌حل؟ سقراطی‌ترین کاری که او از عهده‌‌اش برمی‌آمد، یعنی شکار و پرورش استعدادهای درخشان و تربیت آن‌ها. لئو اشتراوس با این کار هم خود را تکثیر کرد و هم خصم نظری و روش‌شناختی خود در مطالعه‌ی فلسفه‌ی سیاسی را عملاً به چالش کشید. اما این خصم چه بود؟ شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که بلافاصله و بدون درنگ، نظرِ فیلسوفی خاص را به شرایط سیاسیِ جامعه‌ی محل زندگی، اوضاع عاطفی-شخصی یا طبقه‌ی اقتصادی او نسبت بدهید، چنان‌که گویی فیلسوف «صرفاً» بازتابی از زمانه‌ی خود است و نه چیزی فراتر از آن. متدی تقلیل‌گرا که اگر از عنوان «زمینه‌گرایی حاد» برای آن استفاده کنیم، راه دوری نرفته‌ایم. لئو اشتراوس با سلاح متن‌گرایی به جدال تئوریک با این دگم غالب قرن بیستم رفت و گرچه موفق به شکستن هژمونی آن نشد اما اثراتی نازدودنی برجای‌گذاشت که ماحصل آن را در «تاریخ فلسفه‌ی سیاسی» می‌بینیم. اثری که حتی از حیث صوری نیز بازتابنده‌ی اغراض نظری او در فهم فلسفه‌ی سیاسی به مثابه دیسیپلینی خودبنیاد و تأثیرگذار است. در این اثر، هر فصل به یک فیلسوف اختصاص دارد و در آن صرفاً بر متون اصلی همان فیلسوف تمرکز می‌شود و از حیث روش‌شناختی نیز تحت‌تأثیر شیوه‌ی تفسیری اشتراوس قرار دارد. در واقع کل اثر مصداق سنجش عملی تز اصلی اشتراوس از فلسفه‌ی سیاسی به مثابه سیاست فلسفی و کشف استراتژی نوشتاریِ فیلسوف است. متنی که در آن بیش از هر چیز با خود فیلسوفان و نه تاریخ سیاسی-اجتماعی دوران زندگی‌شان مواجه خواهید شد و تجربه‌ای مشابه ماکیاولی را از سر خواهید گذراند، حضور در ضیافت شبانه‌ی اذهان درخشان.

 

قبلی / بعدی

به اشتراک بگذارید

قبلی / بعدی

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram