
خواندن لولیتا: ورود به تالار آینه
خواندن لولیتا: ورود به تالار آینه «خواندن رمان لولیتا مثل ورود به تالار آینه است» اکرم پدرامنیا ناباکوف میگوید، «دوست دارم خواننده را وسوسه
خواندن لولیتا: ورود به تالار آینه «خواندن رمان لولیتا مثل ورود به تالار آینه است» اکرم پدرامنیا ناباکوف میگوید، «دوست دارم خواننده را وسوسه
حسرت؛ تطهیر تباهی «آب تپهها» رمانیست که دو بخش دارد به نامهای ژاندوفلورت و دختر چشمه. این رمان به همان آرامی جاری شدن سرچشمهای
زخم عمیق انزوا دوستی آغوش است. آغوشی برای تجربه و کشف خود. دوستی بازتاب علاقه و توجه هر آدمی به خودش است. دوستی از
آن طرف جهنمی «فردینان، اگر شما جوانها یک روز صبح کاری نکنید، ما سقوط خواهیم کرد، میفهمی، سقوط! در اثر بسط دادن و ظریفتر
سوتفاهم در مسکو ما انسانها ناتمام هستیم. محدودیت و ناقص بودن بخشی جدانشدنی از ماهیت وجودیِ ماست. ما انسانیم و درکمان بالاتر از دانستههایمان
کدام جامعه؟ شیوهی نوشتن داستانهای فلسفی-تخیلی این است که نویسنده در قامت یک فیلسوف-رماننویس روبروی جامعه میایستد، نظرات، عقاید و گرایشهای خُرد مردم جامعه
ازخودبیگانگی یک شاعر «شعر سرزمینی است که در آن هر گفتهای تبدیل به واقعیت میشود. شاعر دیروز گفتهاست: زندگی همچون گریهای بیهوده است؛ و
هیچکس برگزیده نیست در رمان زوال فرشته، خواننده به جهان عجیبی پا میگذارد. افسانهای تکرارشونده در کتابهای آیین بودیسم و هندو به واقعیت تبدیل
کابوسهای یهودا کسی نمیداند چرا آن «در» بسته است. چرا زنِ جدی و بدخلق، اما محبوب اهالی محل، درِ خانهاش را به روی مردم
دریچهای در اختیار ابلهان شکسپیر در مکبث میگوید: «زندگی داستانیست لبریز از خشم و هیاهو که از زبان ابلهی حکایت میشود و معنای آن